🌺🍃🌺🍃🌺🍃🌺🍃🌺 📕 قسمت ۵۱ راوی: یکی از دوستان شهید 🌿"یادواره شهدا" سيدوقتی به ياد ياران شهيدش مي افتاد آن چنان گريه ميكرد که حال مجلس عوض ميشد. نگاه او به شهيد و شهادت حالت ويژه اي داشت. هميشه در مراسم از شهدا میخواند . خودش بالای سر خيلي از شهدا در زمان شهادتشان رسيده بود. با چشمان خود ديده بود كه چگونه به وصال يار رسيده اند. سيد با خانواده شهدا نیز دائم در ارتباط بود. به خصوص با فرزندان شهدا مانند يك پدررفتار ميكرد. يك بار زهرا، دخترش، را در بغل گرفته بود و در خيابان راه ميرفت. ناگهان زهرا را روي زمين گذاشت. پرسيدم:((چی شده!؟))گفت:((اون خانواده که از روبه رو مي آیند خانواده شهید هستند. اين بچه پدرش شهيد شده. اگر اين صحنه را ببيند، شايد دلش بسوزد و ياد پدرش بيفتد و بهانة او را بگيرد.)) معمولا هيئت را هفته اي يك بار منزل خانواده شهدا ميبرد. سید با اين بهانه یاد شهدا بود وكمي خود را تسكين ميداد. هر زمان كه يكي از هم رزمانش به فيض شهادت نائل ميآمد واقعا غبطه ميخورد. درحاليكه گريه ميكرد ميگفت:((ما جا مانده ايم.)) 🌸🍃🌸🍃🌸🍃🌸🍃🌸 ولّی زمان، جانشین برحق امام، رهبر عزیز فرمودند:((زنده نگاه داشتن یاد شهدا کمتر از شهادت نیست.))بر این اساس سید مجتبی یکی از کارهایی که در سال های بعد از جنگ آغاز كرد برگزاری مراسم یادواره شهدا بود. این مراسم ابتدا از مسجد دهقانزاده آغاز شد. بعد از آن مراسم یادواره شهدا، صورت کلی تر و بهتری پیدا كرد. برخی از این مراسم مربوط به شهیدی خاص بود. مانند مراسم یادواره شهیدکشوری که سید با سه دستگاه اتوبوس بچه های هیئت را به روستا برد و مراسم را برگزار کرد. چندین یادواره برای مجموعه شهدا برگزار شد. بعد از آن تصمیم گرفت در هر یادواره به یکی از شهدایی که در سطح استان به آن کمتر پرداخته شده بپردازد، و ویژگی های آن شهید را بازگو کند. مسئولیت ها، نحوه شهادت، قرائت وصیتنامه و ... از قسمت های مختلف این برنامه بود. برای این منظور از سالن دانشکده پزشکی و یا دیگر اماکنی که برای این کار مناسب بود استفاده ميکرد. برای شهید غریب، سردار حسین بهرامی، که از روستاهای اطراف ساری به جبهه اعزام شده بود یادواره برگزار کرد. مردم تازه فهمیدند که این شهید چه انسان بزرگی بوده. وصیتنامه او حاوی نکات بسیار زیبای اخلاقی و عرفانی بود.در یادواره شهید طوسی متنی را قرائت کردکه مربوط به ملاقات با شهدا بود! اینکه شهیدي از آن سوی هستی مطالبی را بیان ميکند. این متن بسیار در حضار تاثیرگذار بود. فیلم این یادواره موجود است. خلاصه متن قرائت شده توسط سید به این شرح است:((چقدر سخت است حال عاشقی که نمیداند آیا محبوبش نیز هوای او را دارد یا نه؟ ای شهیدان ما به عشق شما زنده ایم و به امید وصل کوی شما ... اما شما به ظاهر دلیلی ندیدید که اوقات پراجرتان را صرف ما کنید. چه بگویم. راستی چگونه حرف دلمان را فریاد بزنیم که بدانید بر ما چه ميگذرد!؟مگر خودتان نميگفتید که ستون های شب عملیات ستون گردان نیست، ستون عشق است. ستون دل های سوخته ای است که با خمیر مایه اشک و سوز به هم گره خورده اند. پس چرا؟ چرا هیچ سراغی از دل سوزان ما نميگیرید؟ با اینکه تمام روز و شب ما، تمام ناگفته های ما، تمام نانوشته های ما بر شما عیان است.اگر قطره اشکی آرام آرام به دور از چشم های نامحرم برگونه های ما ميلغزد، شما ميدانید چرا، اگر در برابر ناکسانی که آرزوی گریستن ما را دارند، به مصلحت لبخند ميزنیم، شما خوب ميدانید این لبخند معجزه آتش سوزانی است که در فضای قلبمان در گرفته است.اگر به قامت رعنایی خیره ميشویم، شما ميدانید ... اگر به عمق بیابان ها مينگریم، شما ميدانید به دنبال چه هستيم؟! آری، شما ما را خوب ميشناسید. اما ما اینجا از شما هیچ نميدانیم! از همان وقتی که صدای یاحسین(ع) آخرین شما را شنیدیم، دیگر تاکنون نغمه دل انگیزتان را گم کرده ایم. آخرین باری که چهره نورانیتان را دیدیم موقعی بود که صورتتان را به خاک مزارتان نهاده بودند. سنگ لحد دیواری شد و نظاره رویتان را برای همیشه از ما دریغ کرد. ای شهیدان. ای مفقودالاثرها. ای جاوید الاثرها!؟ما نميدانیم((فی جنات النعیم)) کجاست؟! آخر ما نميدانیم ((متکعین علیها متقابلین)) یعنی چه! نميفهمیم((الا قیلاً سلاماً سلاما)) یعنی چه؟ برای ما درک ((ذواتا افنان، فیهما عینان تجریان)) محال است.اصلا شما دلتان ميگیرد؟! آنجا در میان محفل گرمتان سخن از ما هست یا نه؟! تا به حال شده از اروند هم قصه ای بگویید؟ برای شلمچه هم ترانه ای بسرایید؟ به عشق هفت تپه زمزمه ای کنید؟ در فراق کارون اشکی بریزید؟نميدانیم و این ندانستن بیش از همه، ای شهیدان، شما را مقصر ميداند. یعنی ما اینقدر ناپاک بوده ایم که تمام هستیمان هم به یک یاد نمي ارزد؟! یعنی ما هم ردیف آنانی هستیم که تمام هشت سال را هم آغوش لذت بوده اند؟! 👇🏻