8⃣
ریشهها و راهحلهای اعتراضات اجتماعی؛ به بهانه وقایع ۱۴۰۱.
◀️ بخش چهارم؛
حل مسئله|
چرخشهای تحولی.
۱. ریشهشناسی امنیتی مسائل اجتماعی، منجر به مسئلهشناسی، آیندهشناسی و تصمیمسازی امنیتی نیز خواهد شد. وقتی سطح شکاف و نزاع محدود به ساحت امنیتی دانسته شود، رفع ظواهر خیابانی نارضایتی اجتماعی توسط نیروهای
انتظامی جای حل بنیادین مسائل
اجتماعی توسط حاکمیت را به عنوان پاسخ و مسئولیت اصلی خواهد گرفت.
ذیل این رویکرد است که
خوشخیالی مخرب جای
نگرانی سازنده را گرفته و رویه و روحیه حاصل از اطمینان از غلبه
یک حکومت مسلح بر اقلیتی معترض، منجر به تبعات خطرناکی میشود:
ظلم به مردم به بهانهها و در قالبهای مختلف مانند گشت ارشاد، خصوصیسازی، افزایش قیمتها، تعدیل یارانهها و... دیگر
ممنوع و نامشروع نیست چون اگر منجر به اعتراض هم شوند، حکومت
موفق به سرکوب معترضان و مدیریت بحران میشود!
گویی فراموش شده این مردم و همین معترضان و حتی عصیانگران،
ولینعمتان حکومت هستند.
۲. امروز زمان تمرکز بر
راهحلهای خرد مسائل نیست، چرا که هیچ راهحل کاربردی جز
بازنگری مبنایی، انقلابهای داخلی، چرخشهای بنیادی و بازسازی اساسی در رویهها و ساختارها و مهرههای کلان حکمرانی و حاکمیت نیست.
برای مسائل کشور راهحلهای بسیاری موجود است اما اساسا
محل منازعه اینجا نیست و اگر ضعفی در این عرصه باشد ناشی از موانع غیرمعرفتی نیز هست که افق، انگیزه، میدان و ضریبی برای شکوفایی چنین ضروریاتی را باقی نمیگذارد.
برای توقف
چرخه خشونتزای ناکارآمدی و نارضایتی، باید
مسئلهها را حل و مسئلهنماها را تبیین کرد اما گزینه منتخب احتمالی اهالی کهنه و نو حکمرانی،
تعمیق مسئلههای سیاسی اقتصادی و تساهل در مقابل مسئلهنماهای فرهنگی هویتی است، مسیری که هر دو طیف معترض و مدافع را عاصیتر و ناراضیتر خواهد کرد.
امروز راهی جز بازگشت به
توحید و عدالت نیست و مانع این تعالی نه خلأ نظریه و راهحل بلکه
ناعدالتی در جنگ فقر و غنا و تضاد منافع طبقه متنفع با طبقات مستضعف است.
تضاد منافع، به مثابه مانعی بزرگ و مشترک در مقابل حل مسائل اجتماعی دارای راهحل، گره خورده با
خصوصیسازی و خصولتیسازی نیازهای حیاتی جامعه مانند
سلامت،
مسکن،
آموزش و
بانک است که در ایران گستردهتر از بسیاری از کشورها و حتی مهد سرمایهداری اجرا میشود.
۳. در مواجهه با مسئله، میتوان راه سخت و صحیح را انتخاب و به
اصلاح واقعیت خارجی پرداخت تا به تبع آن ذهنیت و احساس جمعی هم بهبود یابد و میتوان بیراهه ساده یا سودآور را برگزید و به سعی رسانهای، کلیشهای و گاه طلبکارانه یا تحریفآلود در
روایتسازی به قصد
اصلاح ذهنیت جمعی پرداخت.
بنابراین ضمن اذعان به اهمیت و ضرورت جهاد تبیین و مقابله رسانهای اما اولویت نه
گفتوگودرمانی و جدل مجازی بلکه
تحول حکمرانی برای حل مسائل اجتماعی است.
۴. فارغ از آشوب انتحاری و شورش مخرب، همه خیزشها و جنبشها و اعتراضات اجتماعی در یک ویژگی مشترک هستند؛
امید به تغییر. این متغیر ظرفیتهای مغفول متنوعی در عرصه
کنشگری و مطالبهگری و تعامل جامعه و حاکمیت ایجاد و آزاد میکند.
رویکرد
تهدیدنگر منفیبین، بر اختلافات، آسیبها و هزینهها تمرکز میکند اما رویکرد
فرصتنگر مثبتاندیش بر اشتراکات و ظرفیتها تمرکز میکند.
بخش زیادی از اعتراضات ناظر به مسائل اجتماعی، حول فهم و یا حداقل
دغدغه و مطالبه مشترک معطوف به ارزشهای انقلاب مانند
عدالت، کرامت، عقلانیت، جمهوریت، صداقت و رفاه شکل گرفته و فرصتی مناسب برای
گفتگو و احیای عملی آرمانهای انسانی و اسلامی فراهم کرده است.
ذیل این فضاست که فرصت استفاده از روحیاتی احیا شده مانند
وطندوستی به جای مهاجرت، مطالعه و مطالبه و پرسشگری و کنشگری و همیاری و همدلی به جای بیتفاوتی و انفعال و انزوا پدید میآید.
از طرفی
برجستهسازی اعتراضات ناظر به مسئلهنماهای فرهنگی و مطالباتی مانند رفع حجاب که ذیل قرائت سکولار از آزادیهای فردی شکل گرفته، باعث
تعمیق و تشدید شکافهای اجتماعی، تنش امنیتی و تضاد ارزشی خواهد شد.
کیوان سلیمانی
@edallat