حبیبه‌ی اهل بیت ، سیدتی شریفه طبیبه‌ی اهل بیت ، سیدتی شریفه بسوی بارِگاهت نگاه مستمندان حریمِ تو پناه و امیدِ نا امیدان سیدتی شریفه...مولاتی شریفه... کریم زاده‌ای و ، خودت کریمه بانو زده فرشته پیشَت ، به حُرمت تو زانو ارث کَرَم برده‌ای از پدرت مجتبی فدای تو دخترِ کریم آل عبا تو دیده‌ای شد علی ، اکبر ارباً اربا به خیمه آمد ولی ، تنش میانِ عبا خون علی اکبر از عبا سرازیر شد کنار جسمِ جوان عموی تو پیر شد تو دیده‌ای کربلا ، خیام را غم گرفت فاطمه بنت الحسین ، به خیمه ماتم گرفت برادرت بین خون عروسی‌اش عزا شد خونِ تن قاسمت به پیکرش حنا شد تو دیده‌ای علقمه ، وا شده از هم جبین بگو که سقا فتاد ، به صورتش بر زمین لشکری از هر طرف نیزه‌ بر آن تن زدند «به فرق نورانیَش عمود آهن زدند» کنار عمه زینب ، به روی تل رفته‌ای دست به سر زدی و ، واعَلِیا گفته‌ای «حسین را میزدند به گودیِ قتلگاه فِرقَةٌ بالسیوف و فِرقَةٌ بالرماح» رنجِ سفر دیده‌ای ، به کوفه از کربلا دویده‌ای روی خار ، شراره‌ شد تا به پا دیده‌ای عمه زینب از این جهان سیر شد بازوی اهل حرم بسته به زنجیر شد کوفه‌ی شوم دیده‌ای ، شام ندیدی ولی آتش و خاکستر از ، بام ندیدی ولی میان بازار شام کار حرم زار شد میان نامحرمان عمه گرفتار شد