4_5816931726621937346.mp3
221K
❣﷽❣ 🔳 زبانحال حضرت زینب س هواتو کردم اسیر دردم بذار بیام منم حرم دورت بگردم برگشته خواهر با چشم خونبار خبر داری بردن منو به کوچه بازار تا خوندی قرآن نفس گرفتم از خولی و سنان سرت رو پس گرفتم از اسارت میگم برادر اما با اشاره حجاب ما شد آستینای پاره نمونده با من غیر چند ستاره ای همسفر تو که تمام راه رو نیزه بودی چی بگم از محله ی یهودی سوغاتی ما شد تن کبودی ........................... منزل به منزل خون گریه کردم دعا بکن مدینه زنده بر نگردم از دیده اشک حسرت ببارم میون این قافله یک جا مونده دارم از من مپرس نگم چی اومد به سر رقیه شکسته شد بال و پر رقیه ویرانسرا شد بستر رقیه شد دیدنی وقتی بغل گرفته بود سرت رو بوسه میزد لبای پرپرت رو یادم نمیره مرگ دخترت رو