هرشب با بیقرار اصفهانی
(پند حکایت مناجات شماره ۳۵۸)
شب بیست و سوم ماه مبارک رمضان)
،
آبرویم را مبر شب قدر
من که رسوایم به عالم آبرویم را مبر
طائر بشکسته بالم آبرویم را مبر
درشب قدرآمدم دیرآمدم یارب ببخش
منکه میدانم . بدم آبرویم را مبر
خسته ام ازپافتاده زیربار غم خمیده
بی هدف من بی اراده آبرویم را مبر
خود تو فرمودی بیا مهمان من من آمدم
کرده ام بر خود جفا آبرویم را مبر
تونمک دادی به دستم رزق پاکم داده ای
من نمکدان را شکستم آبرویم را مبر
دست خالی آمدم بیچاره ام من رو سیه
من بدم آواره ام آبرویم را مبر
آمدم اما پشیمان نادمم با چشم گریان
واله ام سر در گریبان آبرویم را مبر
آمدم گردم رها از غصه و غمها جدا
جان حیدر مرتضی آبرویم را مبر
عمر خود کردم خطا بی وفایم بی وفا
بارالها جان زهرا آبرویم را مبر
صدگره باشدبه کارم این من وحال نزارم
من کسی جز تو ندارم آبرویم را مبر
آمدم با چشم گریان من گرفتارم پریشان
غصه دارم من فراوان آبرویم را مبر
ایکه ستارالعیوبی مهربانی هم توخوبی
چونکه غفارالذنوبی آبرویم را مبر
هستی من کردگارم مهرتودر سینه دارم
رفته صبرم (بیقرارم) آبرویم را مبر
بیقرار اصفهانی
#کانال_نوحه_یازینب_سلام_الله_علیها
#اجرای_سبک
#شاعرومداح_سبک_گزار
🎧
#استادپیرزاده🎤