تضمین غزل حافظ
-----------
وطنم عشق بُوَد عشق ، چو گلشن وطنان
بوی عطر از تو گرفتند همه یاسمنان
بهر توصیف تو گویند همه انجمنان
شاه شمشاد قدان ، خسرو شیرن دهنان
که به مژگان شکند قلب همه صف شکنان
غم یار آمد و آتش به دل ریش انداخت
شعله بر جان و دلم با نگه خویش انداخت
آمد از ره به وجودم همه تشویش انداخت
مست بگذشت و نظر بر منِ درویش انداخت
گفت کای چشم و چراغ همه شیرین دهنان
پلک خود را دل من جانب روی توگشود
داشت هر آینه از دیدن تو روی کبود
ای غنی از کرم عشق تو را اصل وجود
تا کی از سیم و زرت کیسه تهی خواهد بود
بنده ی ما شو و بر خور ز همه سیم تنان
دل تو آینه شد ، آینه ی صبح غزل
روشنایی به تو دادند چو خورشید ازل
ای که نوشیده ز جام ازلی شهد و عسل
دامن دوست به دست آر و ز دشمن بگُسل
مرد یزدان شو و ایمن گذر از اهرمنان
ای که از کشور جان پایْ گذاری سرِ مرز
بِکَن از باغ وجودت ز وفا بوته ی هرز
بر بدن خرقه ی پشمینه بینداز و نلَرز
کمتر از ذرّه نئی پَست مشو مهر بِوَرز
تا به خلوتگه خورشید رسی چرخ زنان
دوش در خاطره ام نقش رخ یار افتاد
بود در پیش رخم قامت او چون شمشاد
جامی از عشق بر آورد و دلم شد آباد
پیر پیمانه کش ما که روانش خوش باد
گفت پرهیز کن از صحبت پیمان شکنان
ای که چون ابر در این فصل خزان می باری
وی که از لطف خداوند چنین سرشاری
ساختی پشت سر خویش اگر دیواری
بر جهان تکیه مکن ، وَر قدحی می داری
شادی زهره جبینان خور و نازک بدنان
با شهیدان سخن از فتح و ظفر می گفتم
عشق را دیدم و از خون و خطر می گفتم
آی ، ای عشق سخن با تو اگر می گفتم
با صبا در چمن لاله سحر می گفتم
که شهیدان که اند این همه خونین کفنان
«یاسر» از خویش برون آی که طنّاز نه ایم
ما در این حال و هوا قابل پرواز نه ایم
با تواَم عشق ، که ما صاحب اعجاز نه ایم
گفت «حافظ» من و تو مَحرم این راز نه ایم
از مَی لعل حکایت کن و شیرین دهنان
**
محمود تاری «یاسر»
#کربلایی_جناب_آقای_جاودان 🎤
#کانال_ختم_خوانی_یازینب_س
#هدیه_محضر_امام_زمان_عج_صلوات