یوسف زهرا در این کنعان کسی بیدار نیست خوابمان برده است در اینجا کسی هوشیار نیست تو دعامان میکنی ما بی‌محلی می‌کنیم هیچکس انگار مشتاق تو ای دلدار نیست آخرش می میرم و رویت ندیده می روم ظاهرا این نوکر تو، لایق دیدار نیست می‌خوای باهاش راحت‌تر حرف بزنی زحمتت دادم,برایت درد سر بودم ببخش در میان نوکرانت مثل من سربار نیست باز هم بار گناهانم مرا زد بر زمین توبه و بد قولیِ من که همین یکبار نیست من فقیر و رو سیاهم،بی نوایم،بی کسم... می‌خوای خودتو نشون بدی بگو من فقیر و رو سیاهم،بی نوایم،بی کسم... پس اینجا چه می کنی؟! هم نشینی کریمان با فقیران عار نیست این دل ویرانه را آباد کن یابن الحسن.... وَ اعمُر قَلبِی بِطاعَتِک این دل ویرانه را آباد کن یابن الحسن بهر این ویرانه دل، غیر از شما معمار نیست اگه می‌خوای دلت رو آباد کنه صداش بزن، امروز داره صدای تک تک من و تو رو می شنوه اگرچه خودش قول داده امروز توی عرفات بین حاجی‌ها باشه اما یه بهانه‌هایی هم به ما یاد داده فرمود یه جاهایی میام بهانه‌اش هم خودم بهتون میگم اشاره می‌کنم یابن الحسن... ببین یه جوری می‌تونی صداش بزنی مقدمات فرجش به تعجیل بیفته دست من در محضرت خالیست میدانم ولی مطمئنم با کریمان کارها دشوار نیست من که سر تا پا گناهم ، غیر گریه بر حسین مرهمی بر زخم های این دل بیمار نیست حسین جان.... تو دیگه مقدمه نمی‌خوای اشاره کنم امروز بهانه‌های مختلف رو باید ایجاد کنیم آقا بالاخره به یه بهانه‌ای نظر کنه فرمود شیخ حسین سامرایی شیعیان ما بگید خدا رو به عمه جانم قسم بدند موانع فرج من برطرف بشه چی می‌خوای بگی آقا جان ما الان دوست داشتیم عرفه رو توی حرم عمه جانتون زینب می خوندیم از اونجا پا برهنه مثل نازدانه حسین ، می‌رفتیم حرم عمه سه چهار ساله ات... حالا که اینجا اسم ما رو نوشتید دلمون رو روانه می‌کنیم زینب و دروازه ی ساعات و یک شهر شلوغ یک مسلمان در میان این همه اغیار نیست حسین.... ها دلت خیلی آماده است ها... بین بازار از روی ناقه صدا زد یا أخا... سرهای بریده رو روی نیزه زده بودند تا رسیدند به دروازه ی شام یه نگاه کرد دید سر ابی عبدالله روی نیزه چشماشو می‌بنده گفت داداش اونایی که با یه چشماشون رو ببندند ، دارند به ناموست نگاه می‌کنند تو که باید به خواهرت روحیه بدی... چشماتو نبند... بین بازار از روی ناقه صدا زد یا أخا جای خواهرهای تو در بین این بازار نیست حسین... بین بازار از روی ناقه... کدوم ناقه شتران بی جهاز... حتی بعضی‌ها نوشتند شترانی لنگ ، که این زن و بچه بارها از روی ناقه بیفتند ... اونقد آفتاب صورت‌هاشون رو سوزونده آی اونایی که الان زیر آفتاب نشستید صورت‌هاتون رو به آقا نشون بدید اونقد آفتاب صورت‌هاشون رو سوزونده بود از بالای بام خانه‌ها داشتند آتش و خاکستر می‌ریختند اینجوری وارد شهرشون کردند مرحوم طبری شیعی می‌نویسد ۵۰۰ هزار نفر به تماشا اومده بودند اگه یک هزارم این جمعیت به زینب سنگ زده باشند .... اگه یک هزارم ناسزا گفته باشند... به عقیله ی بنی هاشم دست گداییت رو بیار بالا بذار همه ببینند با این گریه‌ای که بر ابی عبدالله کردی محل نظر خود حسینی... فرمود امام صادق علیه السلام، جد ما از سمت راست عرش ، لَیَنظُرُ إلی مَن یَبکیه... به گریه کناش نظر می‌کنه اثر نظر ابی عبدالله هم اینه ، فرمود فَیَستَغفِرُ لَه یعنی بلافاصله خود حسین برای گریه کناش استغفار می‌کنه از مادرش فاطمه هم می‌خواد برا گریه کناش استغفار کنند همه چی آماده است برای آشتی با خدا ... دست گداییت رو بیار بالا به موی پریشان زینب به صورت‌های سوخته زن و بچه حسین... فریاد بزن الهی العفو.... به نیابت از همه شهدامون امام راحلمون شهید رجایی و باهنر مدافعین حرم زینبی قربانیان فاجعه منا عرفه می‌خوانیم قربتا الی الله الان با هر سختی ای که باشه با هر مشکلی که هرجا نشسته باشی این خادم‌ها احترامت می‌کنند زیر پاهاتون فرش پهن می‌کنند عذرخواهی می‌کنند از اینکه زیر آفتاب نشستید یادت نره شهدای منا ، زیر اون آفتاب تکه تکه شدند... اصلاً اونجوری جون دادن تا ما تازه بفهمیم ، بدن متلاشی میشه یعنی چی... اینکه بدن رو زین العابدین نمی‌تونست منتقل کنه فرمود بوریا بیارید تازه داریم یه ذره‌اش رو متوجه میشیم تازه اون قربانیان منان زیر سُم اسب نرفتند نیزه و شمشیر نخوردند تیر نخوردند صلی الله علیک یا ابا عبدالله