203.9K
. بیا غساله در ویران بشوی این پیکر بی جان ولی آهسته آهسته سه ساله نو گل پژمان بود طفل شه عطشان که شد راحت از این دوران بشویش کنج این ویران ولی آهسته آهسته. در اینجا بلبلی خسته پرش از جور بشکسته روانش از بدن جسته بیا غساله در ویران ولی آهسته آهسته پدر بوده برش دیشب که جانش آمده بر لب ولی آهسته آهسته رقیه مرغ خوش الحان چو بلبل کنج این زندان نثار گل نموده جان بگردش عمه ها گریان ولی آهسته آهسته بیا غساله در ویران بشوی این پیکر بی جان ولی آهسته آهسته .