کانال نوحه وسینه زنی یا زینب(سلام الله علیها)
روضه حضرت زهرا سلام‌الله‌علیها کربلایی_جناب_آقای_جاودان #کانال_نوحه_یازینب_سلام_الله_علیها نام
اللَّهُمَّ صَلِّ وَ سَلِّمْ وَ زِدْ وَ بَارِكْ عَلَى السَّيِّدَةِ الجَليلةِ الجَميلةِ الْمَعْصُومَةِ الْمَظْلُومَةِ ذَاتِ الْأَحْزَانِ الطَّوِيلَةِ فِي الْمُدَّةِ الْقَلِيلَةِ الْمَجْهُولَةِ قَدْراً وَ الْمَخْفِيَّةِ قَبْراً الْمَدْفُونَةِ سِرّاً وَ ‌الْمَغْصُوبَةِ جَهْراً شعله در شعله دل کوچه پر از غم می شد کوچه در آتش و خون داشت جهنم می شد "باید آتش بزنم باغ و بهار و گل را..." روضه مکشوف تر از آن چه شنیدم می شد رفیقشو فرستاد برا بیعت آمد پشت در خانه ی مولا صداشو بالا برد اگر امیرالمومنین بیرون نیاد خانه رو با اهلش می سوزانم( احرقوا دارها بمن فیها)  مردم با تعجب سوال کردن (فقیل له الناس ان فیها فاطمه ) این خانه خانه ی زهراست. نانجیب چه جواب داد ( قال و اِن) حتی اگر زهرا در این خانه باشه خود بی بی فرمود  هیزم زیادی رو آوردن تا خانه ما رو آتش بزنند (فجمعوا الحطب الجزل علی بابنا و اتوا بالنار لیحرقوه و یحرقونا) چه کرد  نانجیب دستور داد هیزم بیارید،مرحوم بن شهرآشوب مینویسه اینقدر هیزم آوردن که برای مدت زیادی در خونه مولا هیزم بود ،دستور داد در خانه مولا رو آتش زدند لااقل کاش دل ابر برایش می سوخت بلکه از آتش پیراهن او کم می شد در نیم سوخته رو اشاره کنی میوفته اما نانجیب چه کرد خود بی بی این طور فرمودند رَکَلَ الْبابَ بِرِجْلِهِ فَرَدَّهُ عَلَی ـ وَ أنا حامِلٌ (با پایش به درب لگد زد و درب را به روی من، به عقب راند و باز کرد؛ ـ و من در آن هنگام باردار بودم) بین دیوار و در انگار زنی جان می داد جان به لب از غم او عالم و آدم می شد زن در این برزخ پر زخم چه رنجی دیده ست؟ بیست سالش نشده داشت قدش خم می شد تا زمین خورد صدا کرد "علی چیزی نیست" شیشه ای بود که صد قسمت مبهم می شد آن طرف مرد سکوتش چقدر فریادست روضه جان سوز تر از غربت او هم می شد؟ اما کاش جسارتا به همین جا ختم میشد اما حرام زاده شلاق رو از قنفذ گرفت (قالت فاطمه :فَأخَذَ عُمَرُ السَوْطَ مِنْ یدِ قُنْفُذٍ ـ مَوْلی أبِی‌بَکْرٍ ـ) زمزمه تو برو بیا میزد فاطمه رو  خیلی بی هوا میزد فاطمه رو  حق داره اگه علی گریه کنه   یه غلام سیاه میزد فاطمه رو  "میخ، کوتاه بیا همسرم از پا افتاد میخ هر لحظه در این عزم مصمّم می شد غنچه دارد گل من،تیغ نزن! بی انصاف😡 حیف،بابا شدنم داشت مسلّم می شد" ناگهان چشمِ قلم تار شد و بعد از آن کربلا بود که در ذهن مجسّم می شد کوچه در هیأت گودال درآمد آن گاه... بارش نیزه و شمشیر دمادم می شد اینجا یه غلاف یه تازیانه یه کاری با مادر سادات کرد که۱۴۰۰ساله دادِ شیعه بلنده امّا لا'یوم کیومک یااباعبدالله حمید بن مسلم ملعون میگه با صورت به زمین افتاده ،یه جوری با خدا مناجات می‌کرد که ما محو جمالش بودیم نانجیب عمر سعد ملعون دستور داد و حملوا علیهِ مِن کلِّ جانب آقا رو محاصره کردن اینجا دیگه هر کی با هر چی دستش بود فرقه بِالسَّیفِ وَالسَّنان،وَالحَجَرِ وَالعَصا، مداح اهل‌بیت علیهم‌السلام: کربلایی_جناب_آقای_جاودان🎤 🥀🥀🥀 التماس_دعای_فرج_وعاقبت_بخیری