💠 در يكى از روزها كه با پدرم مىآمديم. در حالى كه دكمههاى قبايش باز و سينهاش پيدا و گوشه عبايش در دست بود، ايستاد و گفت: كسى كه در مقام اطاعت باشد. در همين دنيا هم از تهمتها آزاد مىشود و همانها كه متهمش مىكردند «الآنَ حَصْحَصَ الْحَق» مىگويند.
💠 بعد اين جمله را گفت كه تمام وجودم را گرفت. در حالى كه چشمهايش از اشك پر شده بود. خنديد كه؛
«بابا! مردم زيادند و پر توقع و خدا يكى است و سريع الرضا».
💠 پس تو او را راضى كن، ديگران چيزى نيستند و سپس اين آيه را خواند:«ءَارْبابٌ مُتَفَرِّقُونَ خَيْرٌ امِ اللَّهُ الْواحِدُ الْقَهّارُ».
📚 یادنامه، ص ۹
🆔 دوستان خود را دعوت کنید به کانال👇
💖
استاد علی صفایی(عین صاد)💖