🌸 🌸 روزی با پدر می خواستيم بريم بہ یڪ مجلس مهم . وقتی آمدند بيرون خانہ ، ديدم بدون عبا هستند ! گفتم : عبايتان ڪجاست ؟! گفتند : مادرتان خوابيده بود و عبا را رويشان ڪشیده‌ بودم ! بہ ايشان گفتم : ولی بدون عبا رفتن آبرو ريزی ست ...! « ايشان در پاسخ گفتند : اگر آبروی من در گروی آن عباست و برداشتن آن عبا هم بہ بهای از خواب پريدن مادرتان است ، نہ آن عبا را میخواهم نہ آن آبرو را ...!» @elalla