در بعضي مسائل، اشکال در پيدا کردن راه حل است، به اين معنا که طرح مسأله خيلي ساده است و همه افراد در طرح مسأله يک جور فکر مي‌‌‌‌‌کنند، ولي بحث در پيدا کردن راه‌‌‌‌‌حل آن است؛ مثل مسائل ساده رياضي که وقتي دو نفر دانشجو مسأله را طرح مي‌‌‌‌‌کنند، هر دو يک جور طرح مي‌‌‌‌‌کنند و طرحش خيلي ساده است، ولي يکي از آنها راه‌‌‌‌‌حلي و برهاني برايش پيدا مي‌‌‌‌‌کند و ديگري پيدا نمي‌‌‌‌‌کند؛ به اصطلاح منطقيين، تصورشان از مسأله يک جور است ولي در تصديقِ به حکم، اختلاف پيدا مي‌‌‌‌‌کنند. ولي در بعضي از مسائل- که معمولا مسائل فلسفي از اين قبيل است- اشکال عمده در طرح‌‌‌‌‌ صحيح خود مسأله است و اغلب، مسأله از اول به صورت صحيحي طرح نمي‌‌‌‌‌شود و اشکالاتي هم که پيدا مي‌‌‌‌‌شود، از کيفيت طرح پيدا مي‌‌‌‌‌شود؛ يعني يک آدم مفکر از اولْ مسأله را به شکل ناصحيحي طرح مي‌‌‌‌‌کند، بعد هم بيست سال روي آن کار مي‌‌‌‌‌کند و به نتيجه‌‌‌‌‌اي نمي‌‌‌‌‌رسد، چون از اول صحيح طرح نکرده. مي‌‌‌‌‌گويند يک تفاوتي که ميان مسائل فلسفي و ساير مسائل وجود دارد اين است که در مسأله فلسفي عمده اين است که خوب تصور شود و زحمت در اين است که انسان مسأله را آن طور که هست از اوّل خوب در ذهن خودش طرح کند، و اگر بتواند خوب طرح کند، پيدا کردن راه حل برايش آسان است. اين مطلب، درباره توحيد فوق‌‌‌‌‌العاده صادق است. عمده اين است که ما اين مسأله را از اول صحيح طرح کنيم و همه اشتباهات، ايرادها، اشکالها، شکها و شبهه‌‌‌‌‌ها هم به اين دليل است که تصور افراد از اين مسأله تصور صحيحي نيست. (م.آثار 4 ص 26) بینش مطهر/محتوای علمی https://eitaa.com/elmi_binesh