قصه های مهدوی ( اِلتجا♡)
▪️کربلایش جور نمیشد. حسرت بدجور عذابش میداد. به دلش افتاد عریضه بنویسد. آرزویش را نوشت روی کاغذ، خطاب به امام زمان علیهالسلام. عریضه را انداخت به آب. فردای آن روز اتفاق عجیبی افتاد... 🎧
این حکایت جذّاب را اینجا بشنوید ↶
https://eitaa.com/elteja_tales/508
عضویّت در قصّههای مَهدوی(اِلتجا♡)
@Elteja_tales