شعر حضرت علی اصغر(بر روی دست، هست خودش را گرفت و بعد.) @emam8com بر روی دست، هست خودش را گرفت و بعد. بغضی میان حنجره اش جا گرفت و بعد. رو کرد سمت کوفه و تا گفت: این علی ست کینه میان سینه ی شان پا گرفت و بعد تیری شد و سه شعبه شد و در کمان نشست یادی ز عقده های پدرها گرفت و بعد هو هو نبود روی لبش، لا إله بود إذنی ز لات و هبّل و عُزّی گرفت و بعد هر شعبۀ سه شعبه به قلبی نشانه رفت پس جان طفل و مادر و بابا گرفت و بعد پای پدر به لرزه که افتاد ناگهان قلبش به یاد حضرت سقا گرفت و بعد می گفت نیزه ای که علمدار را شکست با یک اشاره ماهی ما را گرفت و رفت. مادر میان خیمه به گهواره خیره گفت: بر روی دست، هست خودش را گرفت و بعد شاعر:حسین ایزدی این مطلب در سایت : https://emam8.com/article/11781/ کاملترین و بروزترین اپلیکیشن شعر و سبک مداحی را از اینجا دانلود کنید 👇👇👇 http://em8.ir/dl