صبح را در آغوش گرفتم دست‌هايم خيابانِ نخستين تابش آفتاب شدند و معبري براي چشمان تو... دهان كوه را بوسيدم لبانم چشمه‌اي شدند و زمزمه‌هايت از نو درخشيدند سرم را به روي پايِ شب گذاشتم و خواب‌هايم آيينه‌ي شعر شد و زيبايي تو را در آن ديدند عشقِ مرا به تو ديدند... 🍁