👌بسیار جالب
پيرمردی كه قامتش كمان شده بود و بر عصایی تكيه کرده بود، نزد حضرت صادق وارد شد و به ایشان سلام كرد و حضرت پاسخ داد.
پيرمرد: اى پسر رسولخدا دستت را بده تا ببوسم. دست حضرت را بوسید و گريه كرد.
حضرت پرسيد: ای پيرمرد، چرا گريه میكنى؟
عرض كرد: قربانت شوم، صد سال است كه در انتظار قائم شما هستم، میگويم (ظهورش) در اين ماه و اين سال انجام میشود، امّا عمر من زياده شد و استخوانم كوبيده گردیده و مرگم نزديك شده است، ولی در ميان شما آنچه را كه دوست دارم نمیبينم.
در عوض شما را كشته شده و دور از وطن، و دشمنانتان را در حال پرواز با بالهایشان میبينم، پس چطور گريه نكنم؟
ديدگان حضرت صادق نیز اشكآلود شد و فرمود:
اى پيرمرد؛ اگر خدا تو را زنده نگاه دارد تا اين كه قائم ما را ببینی، تو با ما در درجه بلندى قرار دارى، و اگر مرگ تو فرا رسد، روز قيامت همراه با گوهر گرانبهاى پیامبر که ما هستیم، میآیی. همان گوهری که پیامبر درباره آنها فرمود:
«من دو گوهر گرانبها در ميان شما میگذارم که به آن دو چنگ زنيد، و اگر به آن دو چنگ زنید، هرگز گمراه نمیشويد. آن دو گوهر گرانبها، كتاب خدا و عترت من، یعنی اهل بیت من هستند».
پيرمرد: بعد از شنیدن این خبر، دیگر باكى از مردن ندارم.
حضرت صادق فرمود: ای پیرمرد، همانا قائم ما از صلب حسن (عسکری)، حسن از صلب علی، علی از صلب محمّد، محمد از صلب علیّ، و علی از صلب پسرم موسی علیهمالسلام است و در این هنگام به او اشاره کرد و فرمود: موسی هم از صلب من خارج شده است.
ما اهلبیت، دوازده نفر هستیم که همگی معصوم و پاک شده میباشیم.
#غدیر_و_امام_زمان
🆔
@emamateradat