. نوحه وزمزمه شب سوم(حضرت رقیه) سه ساله ام اما کمر خمیدم من کودکم واما موی سپیدم من ندیده ام خیری، زبعد تو بابا درد غم وهجران سخت کشیدم من وای حسین بابا، وای حسین بابا، وای حسین بابا،وای حسین بابا2 ________________ بشد حرم غارت،رفت زکف چاره به دست نامردی،گوش شده پاره زناقه افتادم، روی زمین گرم زضرب یک سیلی، دیده ی من تاره وای حسین بابا.... __________________ سخت مرا می زد، دشمن مجنونم پناه من بوده،عمه ی محزونم به جای من خورده،عمه بسی شلاق به خواهرت بابا همیشه مدیونم وای حسین بابا.... ________________ اسیری ام بابا، مرا گران آمد دخترت از دست،عدو به جان آمد برسر بازار، یهودیان رفتیم ز دیده ام بابا اشک روان آمد وای حسین بابا... ______________ به کنج ویرانه خوش آمدی بابا چرا کمی زودتر نیامدی بابا کودک شامی گفت پدر نداری تو خوب شده برما تو سر زدی بابا وای حسین بابا.... شعر :اسماعیل تقوایی .👇