بند 1️⃣ خیلی زمونه نامرده دلای ما پر از درده خوشی محاله برگرده پیش ما نه قراری و نه خوابی نه ستاره نه مهتابی نداره شب این صحرا غیر غصه و بیتابی وای چی اومد سرمن سر معجر من کو برادر من بند 2️⃣ هشتاد و چند تا آواره روی کبود، گوش پاره بدون کفش و گوشواره ای خدا امون از قصه‌ی گودال از اون انگشتر و خلخال امون از طعنه و سیلی دیگه بسه زبونم لال کو گل پرپر من سایه‌ی سر من کو برادر من بند 3️⃣ چقده خون دل خوردم از غم و دلهره مردم از بسکه دشمن آزردم بی هوا کاش می شد که فدا شم من کشته‌ی کربلا شم من فکرشم نمی کردم که بی حسین زنده باشم من آه حرف آخر من با چش تر من کو برادر من شعر:یاسر رحمانی سبک:محمد اکبری تکیه نوکری