. | ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ گداى خوشه چینم تا قیامت خرمن او را که حسرت می‌برد فردوس عطر گلشن او را چنان مشکل گشا، باب الحوائج، کاشف الکرب است گرفتند اولیا الله عالَم دامن او را ندیدم سربلند و سرفرازى را مگر اینکه بدیدم محضر ام البنین خم گردن او را... معیّن گشته مزد فاطمیه دست این بانوست که معنا کرده سفره‌دار زهرا بودن او را امیرالمؤمنین همسر، ابوفاضل پسر، به به!! بنازم این مقام و جاه و شأن اَحسن او را عباى مرتضى را وصله که میزد همه دیدند که نخ می‌کرد جبرائیل بعضاً سوزن او را... زیارت می‌کنم جاى رباب و نجمه و زینب … مزار اطهر او را، معلّا مدفن او را اگر دیروز جارو کرد زیر پاى زینب را کنون جارو کشند این‌سان ملائک مسکن او را چنان جانسوز مرثیه میان کوچه سر می‌داد که می‌دیدند مردم گریه‌هاى دشمن او را به او گفتند عباست صدا میزد حسینم کو؟! نشانش داد زینب پاره‌ى پیراهن او را اگر چیزی جز این می‌ماند از عباس، می دادند فقط دادند دستش تکه تکه جوشن او را شاعر: یٰا مَن رای العَباس کَر عَلیٰ جَماهیرِ النَقد وَ وَراُه مَن اَبناءُ حَیدر کُل لَیث ذی لَبَد اُنبِئتُ اَن اَبنی اُصیب بِارَأسِه مَقطوع یَد وِیلي عَلیٰ شِبلي اَمالَ بِارَأسِه ضَربُ العَمَد لَو کانَ سَیفُکَ في یَدَیکَ لَما دَنیٰ مِنهُ اَحد عَمَد الحَدیدُ بِالکَّربلا خَسَفَ القَمَر ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ .