.
مُسمّط مثلّث_
#شب_هشتم_محرم
#حضرت_علی_اکبر
صورت وسیرتِ او مثلِ رسولِ مدنی
در حیا فاطمه و حیدرِ شمشیرزنی
قدُّوقامت علوی صبروُکرامت حسنی
راه می رفت حرم مستِ تماشا میشد
آب در وقت اذانَش دلِ بابا میشد
علیِ اوّل دربارِ حسین ابن علیست
حضرتِ یوسفِ بازارِ حسین ابن علیست
همه جا یارِ علمدارِ حسین ابن علیست
با شتر آب از آن شطِّ خسیس آوردهَست
علیاکبر همهجوره به عمویش رفتهَست
حرمی آب ندارد... وَ علی تاب نداشت
تابِ تنهایی و بیتابیِ ارباب نداشت
تابِ دیدارِ گلِ تشنهیِ بیخواب نداشت
رخصتِ رزم اگر قبلِ عمو میخواهد
تشنهیِ جامِ وصال است سبو میخواهد
کربلا چیست؟! ببینید اطاعتها را
زیروُرو کرده عباراتِ مسمّطها را
میکند با نظری فتح دلِ شطها را
تشنهیِ دیدنِ باباست که بر میگردد
دستبوسِ پدرش قرصِ قمر میگردد
معرکه زیرِ قدمهایِ علی میلرزد
یک نگاهش به دو دنیا به خدا میاَرزد
اَشهَدُ اَنَّ علی یکتنه بر لشکر زد
بر لبش ذکر مدد اُمِّ اَبیها دارد
جز ولایت همه ابعادِ علی را دارد
اسمِ حیدر وسط آمد کوفه غوغا کرده
کوچهای تنگتر از فاطمیه وا کرده
هرکسی زخم زده لعنِ علی را کرده
کاش خونها نَچکد بر رویِ چشمانِ عقاب
سویِ دشمن نَبَرد جسمِ علی را به شتاب
گلّهای گرگصفت بر سرِ او میریزد
هر کجا تکّهای از پیکرِ او میریزد
از نوکِ قیچیِ زنها پرِ او میریزد
شبهِ پیغمبرمان میشود اِرباً اِرباٰ
علیِ اکبرمان میشود اِرباً اِرباٰ
رویِ زانو میرود یوسفِ زهرا ای وای
بوریایی برسانید به بابا ای وای
چیده شد رویِ حصیری گلِ لیلا ای وای
عمّه آمد همهیِ بیشرفان هو کردند
گفت زینب که نَمان لشکریان نامردند
وقتِ تشییعِ جوان است بگو یازهرا
قامتِ روضه کمان است بگو یازهرا
روضه با مادرتان است بگو یازهرا
بوریا رفت و دلِ حضرتِ بابا را برد
ندبهیِ عمّهیِ سادات دلِ ما را برد
#حسین_ایمانی