.
متن روضه
#اربعین #امام_حسین
══════
بگیر جان مرا بر همین تراب حسین
که جان بگیرم از این لطف بی حساب حسین
یه دونه حسین امروز بیشتر بگی غنیمت ها
معلوم نیست اربعین سال دیگه نَفَسی باشه
من یه جوری میخوام حسین بگم اگه سال آخرِ که اربعین زنده ام بتونم یه یاحسین بیشتر بگم
حسین نه نای ماندن دارم
چند میلیون زائر میگن رسیدن کربلا
من میگم اینا همه یه طرف زینب یه طرف
این زائرا که رسیدن کربلا تو راه خیلی پذیرایی شدن
بهترین غذاها
بهترین رسیدگی ها
کافیه بفهمن زائر یه خار تو پاش رفته
همه سبقت می گیرن مداواش کنند
اما یه نفر نگفت زینب چهل روز داره کتک میخوره و تازیانه میخوره
به خدا همین دو تا بیت بسه برای روضه
اهل کنایه زینب داره میگه
من میخوام برگردم مدینه اما مگه میشه
نه نای ماندن دارم نه روی برگشتن
اگه مدینه بپرسه حسینت رو کجا گذاشتی اومدی؟
نه نای ماندن دارم نه روی برگشتن
مخواه تا که بمانم در این عذاب حسین
ندیده مثل شب و روزهای زینب را
به عمر خویش نه ماه و نه آفتاب حسین
اسیر دردم اسیر غمم، چهل روز است
چهل شب است ندارم به دیده خواب حسین
داداش چهل شب نخوابیدم
میدونی از کی دیگه نخوابیدم؟
اهل روضه اید همه
اربعین یعنی مرور روضه های گذشته
چون همه ی روضه ها رو امروز زینب برا حسین خونده
اربعین یعنی از اول محرم هر چی روضه شنیدی دوباره تکرار کنی و داد بزنی
داداش میدونی از کی دیگه خواب از چشمام رفت؟
از اون وقتی که دیدم دست به کمرت گرفتی
دیدم از علقمه داری برمی گردی
دیدم صدای غصه و نالت همه ی کربلا رو گرفته
دامن کشان رفتی دلم زیر و رو شد
چشم حرامی با حرم رو برو شد
بیا برگرد خیمه ای علمدارم
من و تنها نگذار ای کس و کارم
حسین
اسیر دردم اسیر غمم، چهل روز است
چهل شب است ندارم به دیده خواب حسین
چهل شب است که میگویم السلام علیک
چهل شب است که نشنیده ام جواب حسین
این یه بیت خوندم اما اشتباهه
حسین جان من که یادمه هر موقع تو رو صدا زدم جوابم رو دادی
کافی بود بفهمی دل زینب برات تنگ شده
داداش هر موقع حس می کردی بهانت رو گرفتم
حس می کردی باید یه نگاه کنی
یه نیرو به زینب بدی خودتو نشونم میدادی
دروازه کوفه دیدی همه دارن سنگ میزنن
دیدم سرت بالا نیزه ها داره قرآن میخونه
روز سکوت نیست امروز
امروز بچه های حسین با اشاره حرف میزدن
چون صداشون در نمی اومد
داداش! مگه میشه سری که بالا نیزه قرآن بخونه با خواهرش حرف نزنه؟
من با نگاه باهات حرف زدم
دیگه کجا من رو نگاه کردی؟
داداش یادتِ
اونجایی که من رو بردن محله ی یهودیا
من و بردن کوچه و بازار
چشمت به زینب افتاد چشمات رو بستی
اما داداش هرچی یادم بره
این آخری رو یادم نمیره
خیلی این روضه رو شنیدی
داداش اون شب هم که اومدی خرابه
میخواستی دل دخترت رو آروم کنی
دیدم سر بریدت رو از روی خاک برداشت
بابا
دخترت از دنیا بریده
بدون تو خوشی ندیده
ببین همه موهام سفیده
بابا!
حسین واسه دخترت اومدی
اما دل من رو بردی
وقتی نگاه کردم دیدم سر یه طرف افتاد
دخترت یه طرف
ناله زدم:حسین...
#روضه_حضرت_رقیه
#روضه
#روضه_اربعین
.