. (س) درخرابه مهمان رسیده یوسفم از کنعان رسیده آمدی و چشم مرا کردی تو روشن فصل هجران پایان رسیده سربریده بادخترت کن گفتگویی وای ازاین غم باباچرا آشفته مویی بابا.کوعلی اکبرت بابا.کو علی اصغرت بابا.کوعمویم دارم.خواهشی ای پدر من را.همره خود ببر این است.آرزویم         جانم یا اباالمظلوم2 ای پدرجان تو نبودی بال وپرم سوخت ازفراقت چشم ترم سوخت میدویدم خیمه به خیمه زیر آتش هم لباس و هم معجرم سوخت کن نظاره برجسم خود دارم نشانه ازجفای کعب نی و از تازیانه بابا.گشته ام نیمه جان بابا.قامتم شد کمان بابا.رفتم ازحال بنگر.ماه خاکستری رویم.گشته نیلوفری بابا.رفتم از حال         جانم یا اباالمظلوم2 ای پدرجان دخترتو آزرده گشته لاله بوده پژمرده گشته ای پدرجان لکنت گرفته این زبانم بلبل تو افسرده گشته من بمیرم ازخیزران داری نشانی بوسه گیرم ازاین لبان ارغوانی آن شب.درپی قافله پایم.پرشد ازآبله قدم.شد کمانی بابا.قلب زارم ببین بابا.شام تارم ببین قدم.شد کمانی         جانم یا اباالمظلوم2 ای پدرجان شعر:ابوذر رییس میرزایی✍ 🎼 👇