. قدم میزنه به مصاف عدو خاک صفین میشه زیر و رو داره میجنگه و با علی نمیزنه مو رجز پسر فاتح خیبرم یک نفر نه یک لشکرم کی میتونه بده تشخیص منو با پدرم یا ابوفاضل 2 قمر بنی هاشم زره به تن کرده حیدر همراه خودش حیدر آورده همه میگن که این خط و این نشون دشمنش یقین به خونه برنمیگرده جان ابوفاضل پهلوان ابوفاضل شیر در بیشه ی شیران ابوفاضل جان ابوفاضل قهرمان ابوفاضل شیر سرخ عربستان ابوفاضل جَنَم، ارثِ اولاده حیدره قمرش فوقِ محشره از تقابل با ابالفضل عدو در حذره قَسَم، میخوره به وقار علی دستشم که ذوالفقاره علی دوباره اومده میدون یادگار علی یا ابوفاضل 2 لشکر و زیر نظر گرفته هوشیاره جنگ تن به تن باهاش معلومه دشواره پشتِ هر نخلی چن نفر شدن مخفی همه میگن پسره حیدره کراره جان ابوفاضل بی کران ابوفاضل ای وزیر شه خوبان ابوفاضل جان ابوفاضل جاوِدان ابوفاضل حمله کرده مثه طوفان ابوفاضل یا ابوفاضل.... خبر، اومده بجنگه باز قمر نقشه هاشون شده بی اثر با نگاهش همه ی لشکر میشه زیر و زبر جگر، داره و توو چشماش غضبه پسر قتالُ العربه از غرورش و غیرتش معلومه با نصبه یا ابوفاضل 2 قمر بنی هاشم زُلزلتِ الارض رجزش زلزله و تیغشِ پس لرزه هر چه قدر هم که حریف تیر و سپر داره سر شو به باد میده فقط تو یک لحظه یار ابوفاضل ،علمدار ابوفاضل وارث احمدِ مختار ابوفاضل یار ابوفاضل ،فداکار ابوفاضل کربلا، سید و سالار ابوفاضل بند اول ✍ بند دوم و سوم .👇