اللهم صل علی محمد و آل محمد و عجل فرجهم
غزلمصیبت فاطمیه
لهیبِ آتشِ در از غریب یار گرفت
زبانههایِ غم از مرتضی نگار گرفت
شکسته شد درِ خانه شکسته شد پهلو
نگاهِ یاس از آن روز رنگِ تار گرفت
از آن سرا که نبی حرمتش نگه میداشت
شرارِ کین و لگد حُرمت و قرار گرفت
تپید یاس و خمید و به رویِ خاک افتاد
مسافری نرسیده رَهِ مزار گرفت
فضایِ بویِ بهشتِ رسول خونین شد
به جایِ بوسهیِ او میخِ در قرار گرفت
عجیب بود حوادث عجیبتر آنکه ....
مهارِ صبرِ خدا دستِ ذوالفقار گرفت
علیِ خیبر و خندق نشست در خانه
دَمی که فاطمهاش راهِ کارزار گرفت
اگر چه کوچه نرفت و ندید سیلی دید
که چادر از نگهش رویِ یادگار گرفت
به رویِ خاطرهیِ کوچه چادری خاکی
وَ بغضِ کودکِ او رنگِ مرگبار گرفت
نبود و بود ندید و کشید و خورد و خرید
کشید رنج و محک خورد و نعشِ یار گرفت
صدایِ دردِ علی را شِنفت شاعر و گفت
نوا و نایِ غزل بویِ انتظار گرفت
#فاطمیه
#حضرت_زهرا_سلام_الله_علیها #حسین_ایمانی ✍
.