. علی را مرا تیغ جفا حاجت روا کرد سرم را از سر زانو جدا کرد بیا زهرا ز بویت مست مستم خدا داند که دلتنگ تو هستم ز یاد من نرفته ای امیدم خمیدی پشت در من هم خمیدم تماشا کن که از پا حیدر افتاد شبیه تو علی در بستر افتاد اگر سرتا به پا در شور و شینم فقط دلواپس حال حسینم از آن ترسم شود پاره گلویش از آن ترسم بگیرد شمر مویش .