. یابن‌الحسن‌تسلیت ... شد ازدحام و در غم این شیخ ، شاب سوخت باید عزا گرفت و به حال خراب سوخت اتش زدند خانه ی شیخ الائمه را طوری که در مزار ، دل بوتراب سوخت از چهار گوشه ی حرمش شعله سر کشید اول سلام کرد ولی در جواب سوخت اهل و عیال او وسط کوچه بی قرار قلب دوعالم از غم این اضطراب سوخت پای برهنه در وسط کوچه میدوید دریا دلش گرفت و کویر و سراب سوخت چشمش به باده خورد ، بمیرم برآن وقار از شدت خجالت رویش شراب سوخت در این قصیده، قافیه از من گلایه کرد هرگز کسی نسوخت چنان که رباب سوخت از روی دختران تو معجر نبرده اند گیرم که در جسارت خیمه حجاب سوخت از صورت رقیه نگویم که در مسیر از نور آفتاب بیابان طناب سوخت در خواب بود و از روی ناقه به خاک رفت با قلب زار دخترکت چشم خواب سوخت بعد از تو خواهرت نفسی روی خوش ندید چشمش به آب خورد و سراپای آب سوخت تکرار میکنم که به تکرار سوختم آری رباب سوخت ، بمیرم رباب سوخت (سکوت)✍ .