#زمینه_حضرت_رقیه (س)
محرم ۱۴٠۳
حرمله می زد
دستمو می کشید و توو قافله می زد
خسته نمی شد و سر حوصله می زد
منو با پاهای پر از آبله می زد
از بس که زده لبی نمونده
دندونی برام نمونده بابا
حالا اومدی که تار می بینم
سویی به چشام نمونده بابا
نمی دونی چقد از این حرمله، من دلم پره
حرفامو به عمو ابالفضل نگو، غصه می خوره
یا ابتا، من الذی، ایتمنی
قدم خمیده
سه ساله ای شبیه من کسی ندیده
بس که گرسنمه بابا رنگم پریده
ببین که دونه دونه ی موهام سفیده
از بس که برا تو گریه گردم
چشمام دیگه وا نمیشه بابا
این زخما امونمو بریده
این پا دیگه پا نمیشه بابا
دختر اگه بمیره هم از باباش، دل نمی بره
حرفامو به عمو ابالفضل نگو، غصه می خوره
یا ابتا، من الذی، ایتمنی
سرم شکسته
عمو که رفته حرمت حرم شکسته
افتادم از روو ناقه و پرم شکسته
پهلووی من شبیه مادرم شکسته
روو دستای من جای طنابه
چند روز ما رو بردن تووی زندون
این لکنت ازون شبی شروع شد
که گم شده بودم توو بیابون
تاریکی شب و منِ خسته و، ترس و دلهره
حرفامو به عمو ابالفضل نگو، غصه می خوره
یا ابتا، من الذی، ایتمنی
#وحید_محمدی ✍
#شب_سوم_محرم
#حضرت_رقیه_زمینه
#حضرت_رقیه
#زمینه