👳🏻♂روزی نصرالدین با خداوند در حال راز و نیاز بود و از درگاه او طلب هزار سکه طلا میکرد.
👨🏻🦱 مرد طلافروشِ خسیسی که در همسایگی او زندگی میکرد، راز و نیاز نصرالدین با خداوند را شنید و تصمیم گرفت تا نقشهای بکشد و نصرالدین را رسوا کند....
برای عضویت در کانال #امام_زمان_و_من کلیک کنید.👇
@emamezaman_va_man
🕊🕊🕊🕊🕊🕊🕊
https://eitaa.com/joinchat/3571581185Cf545822cdd