امامزاده محمد و بایزید بسطامی: همراه با کاروان حسینی در اول محرم سال ۶۱ قمری کاروان امام حسین (ع) به منزلگاه قصر بنی‌مُقاتِل، رسید و سپس شبانه راهی نینوا شد. عقبة بن سمعان از یاران امام که طبق برخی روایات بدست لشکر یزیدی اسیر شد و از راویان کربلاست گوید: چون از قصر بنی مقاتل کوچ کرده و ساعتی راه رفتیم، حسین (علیه‌السّلام) را لحظه‌ای خواب ربود. سپس بیدار شد، در حالی که می‌گفت: انالله و وانا الیه راجعون والحمد لله رب العالمین و دو یا سه بار این جملات را تکرار کرد. پسرش علی اکبر که سوار براسب بود، نزد پدر آمد و پرسید: ‌ای پدر؛ این حمد واسترجاع برای چه بود؟ فرمود: پسرم لحظه‌ای خواب چشمم را ربود. اسب سواری را دیدم که می‌گفت: این گروه می‌روند در حالی که مرگها هم در پی ایشان می‌رود. فهمیدم که این خبر مرگمان است که به ما گوشزد شده است. علی اکبر گفت: پدر جان؛ خدا به شما بدی نرساند، آیا ما بر حق نیستیم؟ فرمود: به خدایی که بازگشت بندگان به سوی اوست، چرا (ما برحقیم). گفت: پس‌ای پدر، از اینکه بر حق بمیریم، باکی نداریم. امام فرمود: خداوند بهترین پاداشی را که برای پسری نسبت به پدرش می‌دهد، عطایت کند.