⚫️●⚫️●⚫️●⚫️●⚫️●⚫️●⚫️●⚫️
#فرازی_از_تاریخ⏳
#وقایع_بعد_از_شهادت_امام_حسین(ع)📜
🌹چون اهل بیت علیه السلام وارد شهر شدند
🥀ام کلثوم (ع) به شــ👹ـمر گفت: حاجتی دارم ممکن است آنرا انجام دهی؟
💔 ما را از دروازه ای وارد کنید که تماشاچی کمتر باشد و به کسانی که سرها را حمل میکنند بگو سرها را از محفل زنها دور کنند که در معرض دید اینهمه تماشاچی نباشیم! 😭
🔥شـــ👹ـمر پست فطرت دقیقا برعکس دستور داد سرها را بالای نیزه ها نصب کنند و در کنار محمل زنها حرکت دهند و آنها را از دروازه بزرگ شهر وارد کردند...😭
🌿 سهل ابن سعد میگوید: برای زیارت بیت المقدس رفته بودم عبورم به شام افتاد .
❗️دیدم تمام شهر آذین بسته شده و مردم به رقص و پایکوبی مشغولند! با خودم گفتم آیا برای مردم شام عیدی هست که من بیخبرم؟!😳😐
⚫️ ناگهان دیدم در گوشه ای چند نفر به آرامی مشغول صحبت هستند. گفتم: آیا برای شما شامی ها عیدی است که ما بی خبریم؟
▪️گفتند : پیرمرد غریبی؟ گفتم من سهل از صحابه رسول خدایم.
◻️گفتند: سهل تعجب نمیکنی چرا از آسمان 🌫خون نمیبارد و زمین🌏 اهلش را فرو نمیبرد؟
گفتم: مگر چه شده؟😳 گفتند: سر حسین فرزند رسول خدا را برای یـ👺ـزید هدیه آورده اند!
❗️گفتم: الله اکبر! سرحسین را می اورند و مردم این چنین خوشحالی میکنند؟!!😭
🍀 جلوی دروازه آمدم، سواری را دیدم که نیزه ای در دست دارد که سری روی آن است که شبیه ترین انسانها به رسول خدا است.
🕊نزدیک یکی از زنان اهل بیت رفتم و گفتم: آیا حاجتی داری که من بتوانم انجام دهم؟
💔حضرت سکـینه فرمود: ای سهل به کسی که این سر را حمل میکند بگو اندکی جلوتر برود تا مردان کمتر مارا نگاه کنند.. 😭
⚡️جلوتر رفتم و به آن مرد گفتم: اگر سر را جلوتر ببری چهارصد دینار به تو میدهم. مرد پذیرفت و سر را جلوتر برد.
💫 از علی ابن الحسین(ع) روایت شده:
هنگامیکه ما را بر یـ👺ــزید وارد کردند دوازده جوان و اطفال ذکور که همه را به ریسمان بسته بودند جلو یزید قرار گرفتیم و گفتیم:
یزیــ👹ـد تو رو به خدا چه فکر میکنی اگر رسول خدا ما را به این حالت ببیند؟
☄یزید دستور داد بند از ما برداشتند.
🌹 فاطمه دختر ابی عبدالله(ع) فرمود: ای یزیـــ👹ـد! دختران رسول خدا و اسیری..؟
⚡️ناگهان زنی از بنی هاشم و دوستداران اهل بیت که در قصر یزید بود شیون کشید و گفت: ای حبیبم حسین، ای سید اهل بیت رسول خدا...ای پسر رسول خدا..ای کشته ی اولاد زنا..😡😭
ندبه و گریه های این زن همه زنان اهل مجلس را گریانید.😭
⭕️مردی از اهل شام که فکر میکرد اهل بیت پیغمبر(ص) از خوارج هستند فاطمه دختر امام حسین(ع) را دید و از یزید خواست دختر را به او ببخشد.
🍃زینب دختر علی( ع) غضبناک شد و با پرخاش گفت: دعوی دروغ کردی و پست تر از آنی هستی که چنین خواهشی کنی که نه برای تو و نه امیرت جایز نیست!
🔥 یزید از گفتار حضرت زینب خشمگین شد و گفت: ادعای دروغ میکنی!اگر بخواهم میتوانم!
💚زینب (س)فرمود: چنین نیست! خدا چنین اختیاری به تو نداده مگر اینکه از دین ما خارج بشی و به دین دیگری در آیی!
🔥مرد شامی دوباره درخواستش را تکرار کرد و گفت این دختر را به من ببخش.
🔥یزید نتوانست جوابی به حضرت زینب بدهد و چون سرشکسته شده بود به مرد شامی گفت: خفه شو خدا مرگ حتمی به تو ببخشد...
#ادامه_دارد...
📗بحار ج 45،ص129.
📓حیات الحسین ج 3/ص371
📘 نفس المهموم ص 433
📕 طبری ج 7 ص381.
📒ارشاد ص246.
📙کامل ج4 ص86
🗞روضه الواعظین ص 164
💚الّلهُـمَّ عَجِّــلْ لِوَلِیِّکَـــ الْفَـــرَج💚
🍃
@emamzaman
⚫️●⚫️●⚫️●⚫️●⚫️●⚫️●⚫️●⚫️