🟥بخشی از بازجویی اشغالگران ایتالیایی از عمر مختار: -هزاران هزار لیبیایی بخاطر تو مردند. آیا این ارزشش را داشت؟ -آنها همانا برای خدمت به یک هدف عادلانه جان خود را از دست دادند. آنها در بهشتند. -این تعصب دینی است. -نه آن ایمان است. -چرا به سخنی با دولت ایتالیا جنگیدی؟ -بخاطر دینم. تو تعداد کمی مرد جنگی داشتی و تعداد بسیار کمی امکانات. آیا فکر میکردی که میتوانی ما را از کوه برقه بیرون کنی؟ پس برای چه تلاش میکردی. -برای چیز خاصی نبود. داشتم در این راه میجنگیدم و باقی در دست سرنوشت مشخص شده به وسیله خداست -قران اجازه جهاد را نمی‌دهد مگر اینکه امیدی به پیروزی باشد و این برای دوری از رنج بی‌مورد مردم است. این چیزی است که قرآن می‌گوید. آیا چنین نیست؟ -بله -تکرار میکنم. برای چه میجنگیدی؟ -برای دینم. -باشه، گوش کن! مقابل لشگریان من از نالوت تا کوه برقه، همه رهبران شورشی گریختند یا به دست من افتادند؛ اما هیچ‌یک زنده نرسید. چرا کار تو به اینجا رسید؟ تو شکست‌ناپذیر بودی، غیرقابل دسترس و مورد حمایت خدا بودی. اگر من اراده حقیقی خدا باشم چه؟ -خدا بزرگ است و اهداف او دست‌نیافتنی است. -نزد من اینگونه است که میپندارم تو مرد قوی‌ای درطول زندگیت بودی. آرزو میکنم که این چنین بمانی و در هر حال اینگونه باشی. از شدت ترس خودشان اعدامش نکردند و اعدام او را به یک لیبیایی خودفروخته سپردند.