ملاقات با امام زمان (ع) نیاز به پرهیز از گناه دارد در نجف اشرف یکى از علماى ربّانى شیفته وشیداى دیدار امام عصر (عج)بود، براى وصول به این سعادت، بسیار ریاضت و زحمت کشید، چهل شب چهارشنبه به مسجد سهله نزدیک کوفه رفت و آداب آنجا را بجا آورد، و نیز چلّه نشین‏هاى دیگر و توسّلات متعدد نمود ولى به نتیجه نرسید، به علوم غریبه مانند جفر و اسطرلاب رو آورد باز به مقصود نایل نشد.به شهرهاى مختلف سفر کرد و مجنون وار به دیدار معشوق مى‏شتافت، ولى حیران و سرگردان شده و به آرزویش نرسید. تااینکه روزى لحظاتى در عالم کشف و خلسه فرو رفت، در آن حال به او گفته شد، به فلان شهر برو در آنجا به فلان خیابان و فلان مکان برو به مغازه پیرمردى آهنگر و قفل ساز مى‏رسى، در آنجا با امام زمانت ملاقات خواهى کرد. او خشنود شد براى وصول به محبوب سر از پا نمى‏شناخت، بار سفر را بست و به آن شهر روانه شد و مطابق آدرس مغازه پیرمرد را پیدا کرد، و وارد آن مغازه شد، دید پیرمرد مشغول کار خود است، دید مردی نورانى در کنارش نشسته است.او متوجه نشد که آن مرد همان امام مقصود او است ، سلام کرد و نشست .در مغازه نشسته بود که طولى نکشید پیرزنى وارد مغازه شد و قفلى را به آهنگر نشان داد و گفت:نیاز پیدا کردم، این قفل را براى فروش آورده‏ام این را از من سه شاهى بخرید. پیرمرد قفل را گرفت و آن را وارسى کرد و گفت:این قفل هشت شاهى مى‏ارزد، ولى من از شما هفت شاهى مى‏خرم و یک شاهى هم برای استفاده خود مى‏برم.پیرزن سخن پیرمرد آهنگر را باور نمى‏کرد، چرا که قبلاً به چندین مغازه رفته بود و آن قفل را حتى سه شاهى نخریدند بالاخره پیرزن آن را به هفت شاهى فروخت و پولش را گرفت و خوشحال به خانه‏اش باز گشت.در این هنگام آن مرد نورانی به آن دانشمند نجفى گفت: تماشا کردى، این طور باانصاف باشید تا من به سراغ شما بیایم.آن همه چله نشینى و از این شهر به آن شهر رفتن لازم نیست، عمل نشان دهید، تا من به دیدارتان بیایم.این پیرمرد قفل ساز چون عمل دارد، هفته‏اى نمى‏گذرد مگر این‏که به نزدش مى‏آیم و از او احوال پرسى و دل جویى مى‏کنم سپس امام علیه السلام رفت ،و آن دانشمند نجفى پس از شنیدن سخنان امام زمان علیه السلام متوجه شد و به مقصودش رسید، و دریافت که عمل صالح و پرهیز از گناه و امور شبهناک، برترین وسیله ملاقات با آن حضرت است، به ویژه پرهیز از مالى که از راه بى انصافى و گران فروشى به دست آمده است ❤️✨❤️✨❤️ @zendegi_ba_ali