,نقاشیهاییکenfp,
هدایت شده از
ܢ̣ܝߊܥܝ ܝ݆ߺࡐܝܫܢ̣ߊܢܚܨ عینکی و غازش
از عصبانیت انداختمش تو سطل زباله وقتی داشتیم میرفتیم مهمونی