⭕️ شهید فاطمیون که شیدای علی اکبر(ع) بود / قسمت دوم
♨️ پنج روز قبل از شهادتش یعنی 5 اسفند ماه وصیت نامه خود را نوشت و در وصیت نامه اش خبر از شهادت اش داد و همچنین در بار آخری که به خانه برگشت به مسئول هیات محل گفته بود که من دیگر بر نمی گردم! گفته بود که مسئول هیات شان بر پیکرش نماز بخواند و پرچم هیات حضرت علی اکبر را بر روی تابوتش بگذارد.
🔻بار آخر به مادرش هم گفته بود که من می روم و برای ایام فاطمیه برمی گردم و به شما کمک می کنم! شب شهادت حضرت فاطمه زهرا(س) برگشت اما با شهادت.
🔴 مهدی در خانواده اي مجاهد و روحاني بزرگ شده بود. از کودکی علاقه خاصی به حضرت فاطمه زهرا (س) داشت. کلاس دوم سوم دبستان بود که با هیات ام ابیها در فعالیت های مذهبی حضوری فعال پیدا کرد و از همان موقع مداحی را هم شروع کرد.
💢 شهید مهدی عشق و علاقه بی حد به اهل بیت داشت و در مقام عمل به اهل بیت عشق می ورزید و حتی لباسی که برای مراسم عزاداری اهل بیت می پوشید از آن لباس برای مصیبت اقوام و دوستان استفاده نمی کرد. حضرت علی اکبر را شاه زاده علی اکبر صدا می کرد و علاقه ویژه ای به ایشان داشت و در هیات حضرت علی اکبر(ع) فعالیت می کرد و در یادداشت هایش سخن از ایشان میزند و حتی گروهان خودش در جبهه های مقاومت را به نام ایشان نامگذاری نمود. مهدی در ایام محرم و صفر کلا در هیات خودشان مشغول بود در ستاد اعتکاف کارهای فرهنگی می کرد و در ایام فاطمیه در ستاد حدیث غربت فعالیت می کردند.
💢 مادرش مي گفت: در طول زندگی لقمه پاک را همیشه رعایت کردیم. زمان بارداری و شیردهی مهدی هم رعایت می کردم که هرجایی غذا نخورم و جز راه حلال سعی کردیم پولی به منزل ما نیاید.
🔻لطفی که خداوند در حق مهدی داشت جاذبه مهدی بود که نه فقط بچه های هیات و مذهبی او را دوست داشتند بلکه با جوانانی که خیلی تقید دینی هم نداشتند با آنها دوست می شد و طوری امر به معروف و نهی از منکر می کرد که در آنها تاثیر می گذاشت و به نظر من سرگذشت شهدای دفاع مقدس بود که مهدی را علاقه مند به راه جهاد و مقاومت کرده بود و از دوران نوجوانی در فضای جهاد بود. آخرین باری که مهدی به ایران آمد با هم به مشهد رفتیم و بعد از این که زیارت کردیم در صحن سقاخانه دیدم ایستاده و می خندد!! به مهدی گفتم چیه مادر، چرا می خندی؟ گفت مادر امضای شهادتم را از آقا امام رضا(ع) گرفتم. من به مهدی گفتم مادر اگر تو شهید بشوی من دیگر کسی را ندارم.
🔴 مهدي دستش را به سمت آسمان برد و گفت خدا هست. او در جبهه های مقاومت نقش موثری داشت. هم رزمانش به من می گفتند به مهدی احتیاج داریم و بار دوم طوری شد که من به این نتیجه رسیده بودم که حضور مهدی برای دفاع از حرم وظیفه اش است.
@iran_onlin_ir