🔹️بازاريابی دو گدا دو گدا در يکی از خيابان‌های شهر رم کنار هم نشسته بودند. يکي از آن‌ها صليبی در جلو خود گذاشته بود و ديگری ستاره داوود. مردم زيادی که ازآنجا رد می شدند به هر دو نگاه میکردند، ولی فقط تو کلاه کسی که پشت صليب نشسته بود پول می انداختند. کشيشی که ازآنجا رد می شد مدتی ايستاد و ديد که مردم فقط به گدایی که پشت صليب نشسته پول می دهند و هيچ‌کس به گدای پشت ستاره داوود چيزي نمیدهد. رفت جلو و گفت: رفيق بيچاره من، متوجه نيستی؟ اينجا يک کشور کاتوليک هست، تازه مرکز مذهب کاتوليک هم هست. پس مردم به تو که ستاره داوود جلوی خود گذاشته‌ای پولی نمیدهند، به‌ خصوص که درست نشستی کنار دست گدايی که در جلو خود صليب گذاشته است. درواقع از روی لجبازی هم که باشد مردم به او پول میدهند نه به تو گدای پشت ستاره داوود بعد از شنيدن حرف‌های کشيش رو به گدای پشت صليب کرد و گفت: هی موشه نگاه کن کی اومده به برادران گلدشتين بازاريابی ياد بده؟‌ ‌*🚨گلدشتين يک اسم‌ فاميل معروف يهودی است. 💠 طب اسلامی ایرانی قدیم الاحسان @TEI_GhadimolEhsan