‍ امروز آقا با چشم اشکبار خاطره‌ای از حاج قاسم روایت کرد. جزئیات بیشتر ماجرا از این قرار است؛ مهدی مغفوری از رزمندگان لشکر41 ثارالله بود و در کربلای4 پرکشید. از او 3 فرزند به یادگار ماند. یکی فاطمه که آن زمان 3 ساله بود. فاطمه خانم با علی تهامی-فرزند شهید- ازدواج می‌کند و صاحب دو فرزند می‌شوند؛ زینب و حسین. پدر در ماموریت است و زینب نیاز به عمل جراحی پیدا می‌کند. خبر به حاج قاسم می‌رسد و او سریع خود را به بیمارستان می‌رساند. عمل با موفقیت به پایان می‌رسد و مادر از حاج قاسم تشکر می‌کند و... می‌خواهد برود و به کارش برسد. حاج قاسم می‌گوید؛ «من بابات را به جای خودم فرستادم و حالا به جای او اینجا هستم.» می‌ماند تا دخترک به هوش بیاید و خیالش راحت شود. برای فاطمه خانم پدری می‌کند و برای زینب پدربزرگی. * حاج قاسمی که من می‌شناسم/خاطرات علی شیرازی تکمله؛ شهید عبدالمهدی مغفوری عارف و به نوعی اهل کشف و کرامات بود. دائم الوضو بوده و در قنوت دعای کمیل را می‌خواند. احترام خاص به والدین از دیگر ویژگی‌های او -همچون فرمانده‌اش حاج قاسم-بود. محمد صرفی 🔻کانال توییتری حاضرجواب🔻 @Haazer_javab1 instagram.com/Haazer_javab1