صدای جویا(
sedayejoya.ir):
🍁آخرین برگ
✍سرودهٔ شهریار
مادری بودودختروپسری
پسرک ازمی محبت مست
دخترازغصه ی پدرمسلول
پدرش تازه رفته بودازدست
یک شب آهسته باکنایه طبیب
گفت بامادر:این نخواهدرَست
ماه دیگرکه ازسموم خزان
برگ هارابُوَدبه خاک،نشست،
صبری ای باغبان که برگ امید
خواهدازشاخه ی حیات گُسست
پسراین حال رامگردریافت
بنگراین جاچه مایه رِقّت هست
صبح فردا،دودستِ کوچکِ طفل
برگ هارابه شاخه هامی بست
📚دیوان شهریار،انتشارات نگاه،ص389)