🔺
ناصر و قاسم!
🔹سال اول دبیرستان بوده که داییاش او را به دوستش معرفی میکند؛ به «ناصر توبئیها»؛ جانباز قطع نخاعی که نه تنها از ناحیه کمر بلکه از ناحیه سر، چشم، دست و پا هم مشکل داشته است.
🔹سال ۷۰، بله را میگوید و وارد زندگی متفاوتی با جانبازی اهل نجف آباد اصفهان میشود که فرمانده خط شکن لشکر ۴۱ ثارلله حاج قاسم سلیمانی در کرمان بوده است. «زهرا طالب»؛
🔹زندگیاش با ناصر توبئیها را در حالی آغاز میکند که از همان روزهای اول متوجه ارادت ویژه و خاص همسرش به فرماندهاش؛ سردار سلیمانی میشود. او از همان سالهای جنگ و خدمت در لشکر حاجی، میشود مرید؛ مریدی که مرادش حاج قاسم است و این قصه تا سالهای بعد از جنگ و تا لحظه شهادتش ادامه پیدا میکند.
🔹ناصر و حاجی، واقعاً به هم ارادت داشتند و به طرز خاص و عجیبی همدیگر را دوست داشتند. این ارادت و علاقه اما تا آنجا پیش میرود که سردار سلیمانی موقع شهادت ناصر توبئیها از خارج ایران پیام میفرستند که «تشییع جنازه را عقب بیندازید؛ میخواهم خودم ناصر را توی قبر بگذارم.»
🆔
isfahanziba.ir/18547
☑️ اصفهان زیبا، رسانه آگاهی بخش:
🆔
@esfzibanews