عشقـہ♡ چهارحرفہ
⚡️ـــــ★ـــــ★ـــــ★ـــــ★ـــــ⚡️ #حٍـجًـابَ_چَـًشَـٍمْـٌانَـٍتّ #پارت_ششم وقتی خاله اینا رفتن
⚡️ـــــ★ـــــ★ـــــ★ـــــ★ـــــ⚡️ الان اخر هفته است و من و محی اومدیم برایی آزمون بعد اینکه ازمون دادیم برگشتیم خونه هامون من که تا رسیدم نماز خوندم و بعد خوابیدم خیلی خسته بودم با صدا گوشیم بیدار شدم اهههههه این دیگه کیه بدون نگاه کردن به صفحه گوشی جواب دادم من: بلهههههه بفرمایید😴 پشت خط : سلام خانم حیدری من: سلام پشت خط: ببخشید فکر کنم بد موقع زنگ زدم من: اره بد موقع زنگ زدی هاااا لا هم برووو میـ..... وایسا ببینم این این کی بود صدا خنده میومد من: وااای ببخشد پشت خط: خواهش میکنم من رضایی هستم من: بله بله بفرمایید رضایی: راستش میخواستم بگم که شما تو آزمون قبول شدین من: بله رضایی: گفتم شما قبول شدین آروم باش آروم الان نه وقتش نیست جیغ بکشی من: ولی مگه قرار نبود یک ماه دیگه خبر بدین رضایی: بله ولی چون شما آزمون و عالی جواب دادین گفتیم زود تر خبرتون کنیم و اینکه تعداد شرکت کننده ها زیاد نبود من: خیلی ممنون رضایی: خداحافظ من: خداحافظ یک دو سه جیییییییغ جیییییغ جیییغ یهو در اتاقم باز شد و مامان و بابا و مهدی و هادی اومدن داخل قیافه هایی همشون مثل سکته ای ها شده بود اخخخ نتونستم خودمو نگه دارم و ترکیدم از خنده مامان: چی شده چرا جیغ میزنی من: تو آزمون قبول شدم بهم تبریک گفتن و رفتن بیرون زود زنگ زدم به محی که گفت به اونم خبر دادن که قبول شده یعنی رو ابرا بودیم •┈┈••✾❣✾••┈┈• @eshghe4harfe •┈┈••✾❣✾••┈┈•