🕊👱🕊👱🕊👱🕊
#داستان_واقعی
#پسرک_فلافل_فروش
#قسمت_۶۶
*═✧❁﷽❁✧═*
این اواخر دیگر در مغازه ما چای ☕️هم می خورد. این یعنی خیلی به ما اطمینان پیدا کرده بود✅ یکبار با او بحث کردم که چرا برای کار لوله 🚰کشی پول نمی گیری؟ خُب نصف قیمت دیگران بگیر. تو هم خرج داری و...
هادی خندید☺️ و گفت: خدا خودش می رسونه. دوباره سرش داد🗣 زدم و گفتم: یعنی چی خدا خودش می رسونه؟ ما هم بچه آخوند هستیم و این روایت ها را شنیده ایم👂اما آدم باید برای کار و زندگیش برنامه ریزی کنه، تو پس فردا می خوای زن بگیری 💞و...
هادی دوباره لبخند😊 زد و گفت: آدم برای رضای خدا باید کار بکنه، اوستا کریم هم هوای ما رو داره، هر وقت احتیاج داشتیم برامون می فرسته👌
بعد مکثی کرد و ماجرای عجیبی😍 را برایم تعریف کرد. باور کنید هرزمان یاد این ماجرا می افتم حال و روز من عوض می شود👌
══ ೋ💠🌀💠ೋ══
👈 ادامه دارد... 🔜👉
نـدبه هاے انتــظار
@nodbehhayentezar313
🕊👱🕊👱🕊👱🕊