چند روزی از فتنه جدید و جدی و جنگ خشن و آنلاین آمریکا و اسرائیل و قلاده به گردن‌های آنان علیه انقلاب اسلامیِ مردم مظلوم ایران می‌گذرد. نگارنده‌، پیشتر معتقد بود که در شیطنت‌های دشمنان در یک‌ساله اخیر، دو عامل جدی‌تر و اصلی‌تر است. اول، به هم زدن تمرکز دولت در ترمیم خرابی‌ها و تولید قدرت همه‌جانبه کشور و دوم، ناامید کردن مردم و انتقام از آنها. ولی در فتنه جدید معلوم شد که قدرتمندی ایران و افول آمریکا و سقوط اسرائیل نزدیک‌تر از چیزی است که تحلیل می‌کنیم. اروپا که گفته می‌شد ثروتمند و متمدن است اکنون در حال جمع کردن هیزم و فضولات حیوانی برای گذران زمستان سرد است و سعودی هم اگرچه اشک خود از جنگ یمن را پنهان می‌کند ولی فهمیده که شرف و شیره‌اش کشیده شده و باید برای دوران پس از شیردهی فکری بکند. از همان ابتدا هیچ عاقلی نمی‌پذیرفت که فوت یک دختر جوان دلیل آشوب و اغتشاش و آتش و خون و خشونتی باشد که شاهدش بودیم‌، ولی می‌توانست برای سوءاستفاده دشمنانی که طراحیِ عملیات کرده‌اند، فرصتی مغتنم باشد. «نه به حجاب اجباری»، فریب و برای تحریک افکار عمومی بود و هرکس که چهل‌وسه ساله انقلاب را در بین مردم زندگی کرده می‌داند که این تهمت، یک شوخی بی‌نمک احمقانه است که وقتی از رسانه‌های سعودی منتشر شود از علایم جنون گاوی است و وقتی در رسانه‌های غربی گفته می‌شود، به دروغ بزرگ گوبلز شبیه‌تر است. آل‌سعود در یک روز 80 نفر را گردن می‌زند و در ساختمان اداری، خاشقجی روزنامه‌نگارِ منتقد را با اره تکه‌تکه کرده و با دروغ کتمان کرده و با پول، داستان را از رسانه‌ها و سازمان ملل جمع می‌کند و ... اکنون شعار «زن، زندگی و آزادی» که رؤیای مردم مظلوم آنجا و شیوه مرسوم در جمهوری اسلامی است را سر می‌دهد. حقه بازهای حجری. غرب هم که مرور آمار تجاوز و عنف و قتل و کتک‌ زنان و تیراندازی و دفن صدها دانش‌آموز بومی در کانادا و کشتار دانش‌آموزان در مدارس آمریکا و چشم‌های کور شده جلیقه زردهای پاریس و نگهداری کودکان در قفس و زنان بوسنی و دختران سارایوو و قتل دایانا و جنگ وردن و... آنها انصافاً خارج از عاطفه بشری و یادآور جهنم است هم هرگز صلاحیت اظهار نظر در هیچ امور انسانی را ندارد و نیز موضع‌گیری کسانی که آزادگی، شرف، مردم و میهن خود را برای دشمن و در رسانه‌های وطن‌ستیزِ آنان به حراج گذاشته‌اند هم، اگرچه اهمیتی ندارد ولی اگر نامش را خبث و کینه نگذاریم حتماً به خیانت و جنایت در داستان « هملت» می‌ماند. شاید اگر سارتر هم در روزگار ما بود شخصیت کتاب «تهوع» را رسانه‌های معاند « غربی، عربی و عبری» قرار می‌داد و دروغ‌های وقیحانه و بی‌حیایی آنان در شایعه ‌سازی و پُررویی، که از سرِ افسردگی و پوچی و انزواست را نقد می‌کرد که حقیقتاً هم تهوع آور است. اکنون، مسؤولیت رسانه ملی در پالودن رسانه از بی‌سوادها و گرفتن مدیریت رسانه مردم از سلبریتی‌ها جدی است. نقش دولت محترم در اخراج پیام‌رسان‌های« فاسقٌ بِنَبأ» دشمن نیز بسیار جدی‌تر است. شاید برخی گذشتگان ریش‌شان در گرو بود ولی شما که فرزند و دل و قلوه‌ای پیش آنها ندارید. اقدام عقلانی و انقلابی کنید که مردم منتظرند. مسؤولین میراث فرهنگی هم در کنار «رها کردن دشمنان کیلویی و عکس‌ انداختن با دهه هشتادی‌ها»، از آثار باستانی بیشتر مراقبت کنند تا آنها که وطن را با شعار «چو ایران نباشد تن‌شان مباد» آتش می‌زنند، به دستور رسانه‌های دشمن، حجاب از تن زنان سنگ‌نگاره‌ها درنیاورند. شما که به آنان از فرهنگ‌های خوب کهن نمی‌گویید تا بدانند زن، آنچنان در ‌اندیشه پاک پدرانشان ارزشمند بود که با پوشش و حجاب، او را از چشم هیز و خیال حیله‌گر نامحرمان می‌پوشاندند. و فرهنگ نحس و نجسی که دخترکی را برهنه می‌کند تا حاضرین بفهمند از کجا درآمده و از چه نوشیده‌اند، ایرانی نیست. مرور سابقه «فطرت‌ستیز» تفکر شرور نئولیبرال گویای این نکته است که تمدن غرب، حتی فروتر از توحش است و هرگز به حد و حصاری قانع نیست و امام راحل، در دهه بیست خورشیدی این حقیقت را در کتاب «کشف اسرار» نوشت. اشتباه برخی خواص را اگر از ساده‌لوحی بدانیم باید به آنها تذکر جدی داد که آروغ‌های روشنفکری از بی‌بنیه‌ها ناپسند و از خواص، نابخشودنی است.