(۱۶) عصر سه شنبه، ۲۲ شهریور، حرم حضرت علی علیه‌السلام بعد از خداحافظی با حیدر، به سمت مقام صافی صفا میروم. مقام صافی صفا در ضلع غربی حرم قرار دارد و به دریاچه نجف، مشرف است. صافی صفا یکی از اصحاب امیرالمومنین بوده و محلی که امروز به این نام معروف است، محل عبادت حضرت علی، امام سجاد و... بوده است. با پله برقی، خود را به بالا می‌رسانم. سمت صافی صفا خیلی شلوغ است. از این بالا نجف پیداست. نجف نسبت به کربلا، شهر کوچکی است با امکانات محدود. تعداد موکب ها در شهر نجف، بسیار کمتر از کربلاست. اطراف حرم و قبرستان وادی السلام تعدادی موکب قرار دارد. عمده شهر نجف را قبرستان وادی السلام تشکیل داده است. وادی السلام که بزرگترین قبرستان جهان است، پیکر مطهر انبیایی همچون حضرت آدم، نوح، هود و صالح را در خود جای داده است. مرقد مولا علی علیه السلام، همچون نگینی در گوشه ای از این قبرستان می درخشد. در ده کیلومتری نجف، شهر کوفه قرار دارد. مسجد کوفه، مسجد سهله، قبور میثم تمار، هانی، مختار و مسلم بن عقیل از جمله امکان زیارتی این شهر است. به سمت وادی السلام میروم تا قبور آنجا را زیارتی کرده باشم. هوا گرم است و وادی السلام هم شلوغ. مقام هود و صالح را زیارت میکنم و به سمت مقام امام زمان، مقام امام صادق و قبر علامه قاضی میروم. هوای گرم مانع می‌شود تا بیشتر آنجا بمانم، به سمت حرم بر میگردم. در بین کوفه و نجف هم مسجد حنانه (مقام رأس الحسین) و قبر کمیل و امکان دیگری قرار دارد که سالهای گذشته به زیارت آنها رفته‌ام. به سمت صحن حضرت فاطمه راهی میشوم تا در آنجا مستقر شوم و اندکی استراحت کنم. از نوع معماری و بنا، مشخص است که ایرانی ها این صحن را ساخته اند. صحنی بزرگ در چند طبقه با کلیه امکانات. از ایستگاه ایست و بازرسی عبور میکنم و وارد صحن میشوم. از پله های برقی به طبقه زیرین صحن میروم چراکه میگویند آنجا خنک تر است! تمام طبقات صحن حتی روی پشت بام، پر از جمعیت است. وارد سرداب که میشوم، مرد میان سالی توجه مرا به خود جلب می‌کند. به سمت او می روم و اجازه می‌خواهم تا کنارش اندکی استراحت کنم. با روی گشاده استقبال می‌کند و می‌گوید همگی مهمان مولا علی هستیم، هر کجا که دوست داری استراحت کن. او به همراه خانواده از یزد آمده و پیش از این، به زیارت کاظمین و سامرا رفته و حالا به نجف آمده تا پیاده روی را شروع کند. زیر زمین صحن حضرت فاطمه مانند زیر زمین‌های صحن امام رضا در مشهد است. انگار از آنجا الگوبرداری شده، ستون ها، کاشی کاری ها، لوسترها و... در همین فاصله کم، بسیاری از دوستان قمی و یزدی ام را می بینم که آنها هم برای استراحت به زیر زمین آمده اند. کم‌کم خوابم میگیرد. دراز میکشم و به سقف خیره میشوم. نقش و نگارهای سقف، چشم را نوازش می‌دهد و آماده خواب می‌کند. از خواب که بر می‌خیزم، ساعت حوالی ۵ را نشان میدهد. مهیا میشوم تا برای زیارت و نماز به حرم امیرالمومنین علی علیه‌السلام روم. @eslamesyasi