🍃🌸🌻🌺🍀🌺🌻🌸🍃
سلام علیکم
الهی شما و عزیزانتون از هر رنج و تعبی و از هر فتنه و وسوسه و خناسی بدور باشید.
الهی آمین
..........................................
۱۴۰۱/۱۱/۰۵
زندگينامه شيطان رجیم
قسمت چهارم
در پاسخ به سوال خداوند از شیطان که چرا به حضرت آدم (ع) سجده نکردی ؛ شیطان پاسخ داد:
من از آدم برترم ؛ من از گوهر آتش آفریده شده ام و او از عنصر بى ارزش گل...!!!
"پس روا نیست که مثل من در مقابل او سجده کند...!!!"
خداوند هم به خاطر سرپیچى از دستور و سجده نکردن بر آدم(ع) به شیطان فرمودند:
" از میان ملائکه و بهشت پرنعمت من بیرون شو...."
هنگامی که دستور خارج شدن از بهشت براى وی صادر شد ؛ ملائکه هم به او حمله کردند،..!
او از ترس جان خود فرار کرد و خود را در جایی که خودش میدانست ؛ مخفى نمود.
بعد از آن، این فرمان از طرف خداوند به آدم(ع) وحوا (س) ابلاغ شد :
«ای آدم ؛ تو و همسرت در بهشت سکونت کنید و از نعمتهای بهشتی هر چه میخواهید بخورید، اما نزدیک این درخت نشوید که از ستمگران خواهید بود»
چگونه شیطان داخل بهشت شد؟
هنگامی که از جانب خدا خطاب آمد:
اى اهل آسمان ها! من آدم و حوا را در بهشت منزل دادم و همه چیز را مباحشان کردم ، مگر بهشت بنام درخت جاودان را.
اگر نزدیک آن درخت شوند و از آن بخورند از ظالمان خواهند بود و از آن جا بیرون خواهند شد.
شیطان این خطاب را شنید و امیدوار شد پیش خود گفت :
من با هر طرفندی هست و با توجه به همین درخت ممنوعه ؛ آنها را از بهشت بیرون مى کنم!!!
شیطان که همه بدبختیهای خود را از ناحیه آدم میدانست و کینه او را به سختی در دل گرفته بود ؛ در صدد بود به هر شیوه ای که ممکن است موجبات گمراهی آدم و فرزندانش را فراهم کند...!
از ابن عباس اینگونه روایت شده :
بعد از آن که شیطان از بهشت بیرون شد، تصمیم قاطع گرفت که با هر نقشه و حیله اى که شده ، باز خود را به بهشت برساند و انتقام خود را از آدم بگیرد،..!!!
ابتدا فکر کرد که از راه معمولى و عادى وارد شود ؛ دید نگهبانان بر در بهشت هستند مانع او مى شوند.
رفت کنارى و به انتظار ایستاد. اول طاووس را دید، از او خواهش کرد که او را داخل بهشت کند، قبول نکرد.
در این بین ناگهان چشمش افتاد بر بالاى دیوار، دید مارى بالاى دیوار قرار دارد. (تا آن روز مار یکى از حیوانات زیبا و خوش رنگ بهشت بود، و مثل سایر حیوانات دیگر چهار دست و پا داشت).
شیطان جلو آمد و گفت :
اى مار ! مرا داخل بهشت کن ، تا اسم اعظم الهى را به تو تعلیم کنم .!!!
مار گفت :
ملائکه ، نگهبان در بهشت هستند تو را مشاهده مى کنند و نمى گذارند داخل شوى ...!!!
شیطان گفت ؛ مرا داخل دهان خود کن و آن را ببند و به این وسیله مرا داخل بهشت کن ...!
مار هم فریب او را خورد و همین کار را کرد و او را در دهان خود جاى داد . ( این بود که در میان دندانهاى مار سم پدید آمد؛ چون جایگاه شیطان شد).
وقتى مار به این وسیله او را داخل بهشت نمود ؛ شیطان هم کار خود را کرد،
آنقدر جناب آدم علیه السلام و حوا علیه السلام را وسوسه نمود تا فریب خوردند.
مار به شیطان گفت :
اسم اعظم را که قول دادى به من تعلیم کن.
شیطان در جواب گفت :
اى مار! من اگر اسم اعظم را مى دانستم ، احتیاج به تو نداشتم که مرا داخل بهشت کنى ،من با همان اسم اعظم داخل مى شدم... !!!
( داستان شبهای بعد ادامه دارد)
#شیطان
#لبیک_یا_خامنه_ای
🖇🌸⃟🕊🎞჻ᭂ࿐✰
@estoory_mazhabi