" مے توان بہ همین خوشبخت بود " یادم هست یک بار براے دیدن دخترم بہ اصفهان رفتہ بودم کہ بعد از چند روز با یکے از دوستانم بہ تهران برگشتم . نزدیک سحر بود که بہ خانہ رسیدیم ؛ وقتے وارد خانہ شدم دیدم همہ بچہ ها خوابند ولی ؛ آقا بیدار است . چاے حاضر کرده بودند ؛ میوه و شیرینے چیده بودند و منتظر من بودند . دوستم از دیدن این منظره بسیار تعجب کرد و گفت : "همه ے روحانیون اینقدر خوب اند ؟ " بعد از سلام علیک وقتے آقا دیدند بچہ ها هنوز خوابند ، با تأثر بہ من گفتند : "میترسم یک وقت من نباشم و شما از سفر بیایید و کسے نباشد کہ بہ استقبال شما بیاید " 🌷خاطره همسر شهید مطهرے 📘موفقیت جوانان در انتخاب همسر.ص۲۱۸