🔻
قدرتنماییِ خدای حَرم!
احسان حاجصفی، کاپیتان تیم که همراه با کیروش در کنفرانس خبری حاضر شده بود صحبتهایش را با جمله «به نام خدای رنگین کمان» آغاز کرد و گفت: «اول از هر چیزی خدمت همه خانوادههای داغدار ایران تسلیت میگویم و باید بدانند که کنارشان هستیم و با آنها همدرد هستیم. ... باید قبول کنیم که واقعا شرایط کشورمان خوب نیست. مردم ما شاد نیستند. همه ناراحت هستند. ما اینجا هستیم و دلیل بر این نیست که صدایشان نباشیم و به آنها احترام نگذاریم. هر چه داریم از مردممان است و اینجا هستیم که سخت تلاش کنیم و بجنگیم و بهترین عملکردمان را در زمین به نمایش بگذاریم و گلهایمان را تقدیم به مردم داغدار ایران کنیم و امیدوارم که شرایط آنطور که مردم ما میخواهند رقم بخورد و همه شاد باشند.»
https://www.etemadnewspaper.ir/fa/main/detail/193706/
،،،،،،،،،،،،،،،،،،،،،،،،،،،،،
وقتی با سخنانت نشان میدهی که "در برابر جمهوری اسلامی" - که به گفتۀ حاجقاسم، "حَرم" است - ایستادی و مخالفش هستی،
وقتی در مقابل چشم جهانیان، "حرفهای دشمنشاد" میزنی و در لفافه میگویی که مردم نیز "در برابر نظام"، صفآرایی کردهاند،
وقتی خدایت میشود "خدای رنگین کمان"،
وقتی عار و ابا داری از اینکه "سرود جمهوری اسلامی" را بخوانی،
و ...
آنگاه "خدای حَرم"، "خدای جمهوری اسلامی"، "خدای حاجقاسم"، در همان دقایق نخست، پاسخت را اینچنین میدهد:
در یک "حادثۀ عجیب"، ناگهان دو نفر از بازیکنان تیم، به یکدیگر برخورد میکنند؛
دروازهبان کارکُشته، مجروح میشود و از میدان میرود،
سرمربی تیم نیز در مقابل دوربین، دو دست خویش را بر سر میگذارد،
حرکتی که حتّی در مقابل خوردن شش گُل انجام نداد،
چون میداند همۀ معادلاتش بر هم خورده،
و بازیکنان دیگر هم با دیدن این "اتّفاق تلخ"، خویش را میبازند.
به همین سادگی!
امان از غفلت و غرور! امان از وسوسۀ شیطان!
دیدی که همهچیز در دایرۀ ارادۀ "خدای حَرم" و "خدای حاجقاسم" است و نه "خدای رنگینکمان"؟!
عبرت اندوختی؟! متنبّه شدی؟! دریافتی که از کجا خوردی؟!
آنجا چنان کردی و اینجا چنین دیدی.
مرحوم علامۀ جعفری در مواقعی اینچنین، شعر زیبایی از صائب تبریزی میخواند:
یا سبو، یا خُمِ می، یا قدحِ باده کنند
یک کفِ خاک، درین میکده ضایع نشود!
آری، "یک کفِ خاک"! چه رسد به اینکه به "حَرم" اهانت کنی!
و تازه آنچه که دیدی و چشیدی، عقوبت دنیویاش بود.
بزرگی نقل میکرد که عارفی از کوچهای میگذشت. درازگوشی در آن کوچه بود که وقتی عارف از کنار او رد میشد، لگدی بر وی نواخت. عارف که عالَم را "جهان عمل و عکسالعمل" میدانست، همانجا در کنار کوچه نشست و به فکر رفت که چه کردم که باید این "لگد" نصیبم شود؟!
همان دو گُل نیز به برکت دعای آن مادرِ اهل بیتی بود که به "حَرم شاهچراغ" متوسّل شد. ایران، به واسطۀ حضور اهل بیت است که مانده و ایستاده است، وگرنه باید صد بار تاکنون، به باد فنا میرفت.
خدای رنگینکمانیات اگر معجزهای می داشت، به داد جریانِ رسوای اغتشاش میرسید.
و امّا بنازم خدای حَرم را که حتّی شاهچراغش چنین میکند.
راستی! همان کسانی که آنها را "مردم" میانگاشتی، برای باختنت "جشن" گرفتند و "پرچم کثیفِ دولتِ خبیثِ انگلیس" را برافراشتند! آری، "صدا"ی کسانی بودی که ذلّتت را میخواستند!
"توبه" کن، شاید که خدای حاجقاسم بپذیرد.
✍ مهدی جمشیدی
🇮🇷
@faannoos