📢 | نا 🔹همیشه دنبال یک گوشه‌ی دنج، پشت شلوغی‌های سرسام‌آور کوچه و بازارهای عراق می‌گشت تا کتاب‌هایش را بندازد زیر بغل و تکیه زده به خنکای دیوارهای نم‌دار انباری خانه‌شان، دو خط بخوانَد اما اندازه دو هزار سال، فکر کند. خیلی برایش مهم بود که آدم‌ها بیشتر از خواندن و حرف زدن، فکر کنند و به خاطر همین، اگر شاگردهایش را توی راه، سر به هوا می‌دید، بهشان تشر می‌زد و می‌گفت: «بیشتر از آنچه می‌خوانید، فکر کنید. اگر به صِرف خواندن عادت کنید، در بین متن‌ها و سطرها محدود می‌شوید، آن‌وقت نوآور نمی‌شوید.» 🔍 ادامه را بخوانید: khl.ink/f/55984