داغِ تو روشـن می کنـد شمـعِ محرم را در شعله ی غم میکشاند جـانِ عالم را مـثلِ پدر میراث دارِ کربلایی تو چون از مسیرِ کربلا آوردی این غم را قلبی شکسته داری و لبریزِ از آهـی بر گونه ات داری هنوز این اشک نم نم را درد است طفلِ چار سـاله از سرِ بغضـی در قلبِ کوچک جا دهـد این حزنِ اعظم را هستی محرابی