✅ عقل کلی 📌مقدمه اول: بنابر هر مخلوق و موجودی که در مرتبه ای از عالم تحصل دارد، قبل از آن می‌بایست موجود کامل و اشرفی وجود داشته باشد که در واقع علت تحقق آن میباشد. به تعبیری هر آنچه مشاهده میکنیم صورت وسایه تنزل یافته حقیقتی بالاتر است که بر لوح خاکی دنیا افتاده. لذا هر بسطی مسبوق به اجمال است وهر تفصیلی بر اختصار تکیه زده. هرموجودی، صدا وآوای حنجره دیگری میباشد، نوری است که از منبعی تابیده، سایه‌ای است که حکایت از اصلی دیگر دارد. صورتی در زیر دارد آنچه دربالاستی... 📌مقدمه دوم: بنابر آنچه در بحث ذکر کردیم، نفس کلی مدبر آسمانها وزمین میباشد به نحوی که افراد نفوس همگی تنزلات آن هستند. نفس کلی مقام تفصیل وتحقق مقدرات الهی است. لوح محفوظی است که حقایق عالم در او مندرج شده. اما به روایت قاعده امکان اشرف، نفس کلی خود ظهور امری دیگر میباشد. معلول وسایه علتی برتر است که از تنزل آن موجود شده. آن حقیقت اشرف که نفس کلی سایه اوست، یا میباشد. حکماء عقل کلی را نخستین مخلوق خدا دانسته که همان عقل است که از تنزل وظهور او، نفس کلی که مدبر فلک نهم وسایر افلاک ونفوس میباشد پدید آمده. وجود عقل کلی شامل وجود تمامی موجودات عالم است. در شریعت به عقل کلی (کتاب مکنون) گفته می‌شود یعنی کتاب بسته شده. همچنانکه از کتابی که بسته شده نمی‌توان مطلبی را دریافت، در عقل کلی به دلیل غلبه وحدت وبساطت نمیتوان موجودی را یافت. چه اینکه کثرات خَلقی در پرتوی نور واحدش مکنون ومخفی هستند. از تجلی عقل کلی نفس کلی ظاهر می‌شود. در نفس کلی آن وجود واحد عقلی، متکثر می‌شود و وجود موجودات در او از یکدیگر جدا می‌شوند ولی این وجودات همچنان مجرد و نورانی هستند. برای همین کثرتی که بر مزاج نفس کل حاکم است در لسان شریعت او را (کتاب مبین) می‌گوید یعنی کتاب باز شده. 🔻نتیجه:  اهل معرفت وجود حضرت آدم (ع) را نماد عقل کلی میدانند چه اینکه: کثرات خلقی نوع انسان یعنی نطفه انسانهای دیگر در مرد به نحو مکنون وپنهان موجود است. همچنین عقل کلی حالت فاعلی دارد و فاعلیت او همان تجلی اوست که در اثر این تجلی نفس کلی را می‌آفریند. مرد هم حالت فاعلی دارد و نطفه مجمل از او منتقل میشود. و اما حضرت حوّا(ع) نماد نفس کلی است زیرا: همچنان که نفس کلی وجود واحدی را که از عقل کلی به او می‌رسد متکثر می‌کند، زن هم زمینه ظهور کثرات خَلقی است. یعنی نطفه نوع بشر در وجود زن بسط وتفصیل میابد. زن بستر تحقق وفعلیت یافتن امور مکنون و مخفی است. مانند الماسی است که نور واحد را به طیفهای مختلف تبدیل میکند. انفعالی است که از مجرای او وحدت رنگ کثرت میپذیرد، بسیط کثیر شده و امر بالقوه فعلیت می‌یابد. 𖤓┅┅┅┅┅┅┅┅┄‌┄‌ 🔹فلسفه نظری ⌜@falsafeh_nazari