برای استاد فرج نژاد ۱ فرمانده! در رثایت و در غربتت و در عظمتت و در عشقت حالاحالاها می‌توان نوشت. تو حجت خدا بر نسل مایی. تو معیار و میزان در نبرد نرم هستی و خدا با تو به دیگران احتجاج می‌کند که آیا مثل او جنگیدید؟ و وای بر ما از زبان قاصرمان در پاسخ به خدا. تو از مردان تمدن سازی بودی، و هنوز هستی، که حجاب همراهی و معاصرت و عادت، چشمانمان را از دیدنت کور کرده بود. باری، ما مانده‌ایم و راه تو. خودت کمک کن علمت را برداریم و به پیش رویم، بیشتر و پیشتر. تو الان آزادتری فرمانده! ای سردار غریب! تو خودت یک سبک جنگیدنی. تو خودت یک مکتبی. تو خود یک راهی. و تو شدن، خودش یک هدف است و نه تنها نبودنت که تو‌نبودن، خودش یک حسرت است. آیا مثل تو دیگر پیدا می‌شود؟ نمی‌دانم. آیا می‌توان مثل تو ساخت؟ بله حتما. چون خودت الان دستت بازتر است و می‌توانی دستمان را بگیری و مثل خود بسازی. تو طلیعه تمدن شدن مایی و استمرار و تکثیر تو یعنی تحقق تمدن جهانی اسلام. پرچمت بالاست و ما هرچند نه به قوت تو و‌ نه حتی مثل تو اما در حد خودمان و در تلاش برای شبیه شدن به تو، راهت را ادامه می‌دهیم و البته دستمان شاید از تو پرتر باشد چراکه تو چون خودت نداشتی و ما چون تویی داریم... شاگردت، سیدمحمد رضا رضی @farajnezhad110