بهنام حضرت صاحبسخن
«انتخاب!»
#یادداشت_ادبی - بخش اول
✍اینروزها حسابی سرگرم خواندن کتاب«دیوان سهجلدی مرحوم سیدرضا مؤید خراسانی» هستم. اینکتاب بههمت دوستوبرادرعزیزم آقاجواد هاشمی «تربت» بهزیور طبع آراسته شده است. کتابی که من از همان اولین دیدار تا همین دوسهشب پیش -که توسط شاعر بزرگوار آقای عباس صادقی زرینی به دستم رسید- شوق خواندنش را داشتم، اما متأسفانه قیمت سرسامآور کتب مانع جرعهنوشی امثال من از این اقیانوسهای کبیر میشود. حالا این توفیق را دارم که این کتاب بهصورت امانی چندصباحی مهمانم باشد و باید ازاین مجال بهترین استفاده را در همنشینی داشته باشم.
✍ در اولین تورّقی که از کتاب داشتم، یکی از جذابترین قسمتهای آن را مقدمهی مفصلش یافتم. مقدمهای که پر است از آموختنیهای ادبی و اخلاقی و ادبیاتی. همیشه یکی از بزرگترین حسرتهایم این است که چرا به تعداد انسانها کتاب زندگینامه وجود ندارد؟ چون معتقدم هر انسانی بهاندازهی یککتاب، رخدادهای مختلف و گوناگونی در زندگیاش دارد که ارزش خواندن و شنیدن برای دیگر انسانها را حتماً خواهد داشت.
✍ دربارهی این کتاب ارزشمند حرفهای فراوانی میتوان گفت و نوشت، که انشاءالله در جای خود اساتید درباره آن صحبت خواهند کرد. اما مطلبی که امروز مدنظر این شاگرد کلاس اول شعر قرار گرفته، نکتهایست که در طول سالهایی که مشق شعر میکنم، بارها و بارها محل گفتوگوی من و دوستان شاعرم بوده و پیرامون آن ساعتها به صحبت نشستهایم. مسئله مهمی که قطعاً چالشبرانگیز خواهد بود و شاید مثل خیلی از مباحث دیگر پیرامون شعر و ادبیات هیچوقت دو دوتا چهار تا نشود و به نتیجه مشخصی هم نرسد اما چون مبتلایان بسیاری مانند من دارد میتوان درباره آن گفتگو و تبادل نظر کرد مسئله انتخاب همیشه در بین دو موضوع مخالف حتی با حداقل اختلاف جریان داشته و شاید و دارد و شاید خواهد داشت اما شرط لازم برای انتخاب این است که بین دو یا چند مسئله موجود حداقل اختلافی وجود داشته باشد که جمع آنها را با هم محال کند درغیراینصورت انتخاب مانع انتخاب باعث از دست دادن بخشی از ماجرا خواهد شد موردی که دستکم در ادبیات سخت میتوان برایش مصداقی پیدا کرد.
✍یکی از این انتخابهای مهم، مسئله عنوان پس از شعر - یا شاعر - است. یعنی اینکه ما شعر یا شاعر را ابتدا با هر میزان و معیاری بپذیریم و در ادامه لقبی را برای عنوان پساز آن در نظر بگیریم. منظورم آن تقسیمبندیهاییست که گاه با دلایل مختلف و گاهی شاید حتی بدون دلیل مشخص! صورتگرفته و حالا به بخشی از هویت هنر یا هنرمند نیز تبدیل شدهاست. تقسیمبندی هایی از قبیل؛
_ شاعر + موضوع
آیینی، ولایی، ارزشی، اعتراض، عاشقانه، آزاد و...
_ شاعر + سبک
سنتی، صنعتی، کلاسیک، آوانگارد، فراهنجار و...
_ شاعر + قالب
رباعیسرا، دوبیتینویس، غزلپرداز، قصیدهساز و...
_ شاعر + عنوان
کنگرهای، رسانهای، جشنوارهای، انجمنی، هیأتی، و...
و از ایندست تقسیمبندیها.
اما مسئلهای لاینحل در این مورد برای من، این است که؛ اولا مگر نمیشود یکنفر شاعر آیینی باشد، شعر آوانگارد هم بگوید، در کنگرهها هم شرکت کند و مقام بیاورد، شعرش را در رسانهها هم اجرا کنند و در انجمنها هم حضور فعال داشته باشد؟ حال اینکه در چه قالبی و با چه موضوعی و در چه سبکی باشد، آیا اهمیتی دارد؟ پس چرا باید این نامها را بهصورت جداگانه بهکار ببریم و شاعران را به جان هم بیندازیم؟
✍ البته این تقسیمبندیها را از شاعران تازهکار یا شاعرانی که هیچوقت به جایگاه مد نظرشان -البته طبق معیار خودشان- نرسیدهاند، میتوان پذیرفت. اما تعجب من از این است که گاهی بزرگترها و اساتید نیز بدون توجه به ابعاد مختلف مسئله، درگیر این تقسیمبندیهای نادرست و بیدلیل میشوند. کاری که خواسته یا ناخواسته توجیهی مناسب برای عدم فعالیت و تلاش برخی از شاعران بهمنظور تجربه محیطهای مختلف ادبی و سرک کشیدن به سرزمینها و اقلیمهای گوناگون شعر پارسیست.
✍بهطور مثال همانطور که در یکی از تصاویر بالا مشاهده میکنید، استاد محمدجواد غفورزاده «شفق» عزیز -که ذکرش بهخیر باد- در تعریفی که از مرحوم استاد مؤید بیان کردهاند، فرمودهاند که؛ «من خود همیشه به توفیق و اخلاص و فضایل اخلاقی بالاتر از شعر بلند و رسای استاد مؤید غبطه میخورم، زیرا تا آنجا که به یاد دارم و یقین دارم مؤید هیچگاه برای جشنواره و کنگره و فراخوان و مسابقه شعر نگفته است. هرچه که گفته و سروده از سر صدق و ایمان و اخلاص بیهیچ چشمداشتی تقدیم پیشگاه خاندان عصمت و طهارت کردهاست.»
ادامه دارد...
کانال #فراخوان_شعر در ایتا؛
@Farakhanesher